part 11

1K 224 111
                                    

Knife under my pillow : Maggie


با عوض کردن لباسش از پله ها پایین رفت و نخ سیگار روشن شده ای رو بین لب هاش گذاشت

× خونه ی قشنگی داری

با زدن پکی به سیگارش گفت و با خم شدن روی جزیره به یونگی که در حال درست کردن شام بود خیره شد

_ خوشت امده ؟

هومی کرد و زبونش رو روی پرسینگ لبش کشید

_ سیگار رو بزار بین لب هام

با شنیدن این حرف یونگی نیشخندی زد و دود سیگار رو از بین لب هاش بیرون داد

×نه !

با شنیدن این حرف ابرویی بالا انداخت و موهاش رو از روی پیشونیش کنار داد

× تو سیگار نمی کشی در واقع اهل سیگار نیستی !

متعجب به جیمین خیره شد و ظرف رو روی میز گذاشت

_ و چطور متوجه شدی ؟

با نشستن روی جزیره پاهاش رو روی هم انداخت و موهای مشکیش رو بالا داد

×هیچ سیگاری داخل خونت نبود ! یا حد اقل روی میزت ، فندکی هم اون روز همراه خودت نداشتی مین یونگی و این ها خصوصیات.......

پکی به سیگارش زد و به یونگی اشاره کرد سمتش بیاد

× یه فرد اهل سیگار نیست پس بجای ادعا کردن خودت باشی

با ایستادن رو به روی جیمین به چشم هاش خیره شد و دستش رو روی رون های لختش گذاشت

_ خودم باشم ؟ تو چی از من واقعی می دونی پارک جیمین !

با گذاشتن دستش روی بازوی یونگی اون رو برگردوند و با برداشتن کش موی سرش موهای یونگی رو بین انگشت هاش گرفت

× چیز زیادی نه ولی قطعا سیگار جزئی از ویژگی هات نیست اینکه خودت باشی کار سختیه مین یونگی پس سعی کن امتحانش کنی

با بسته شدن موهاش سمت جیمین برگشت و لبخندی زد

_ تو چی ؟ سعی کردی ؟

تلخندی زد و با پایین انداخت سرش اجازه داد چتری های بلندش روی پیشونیش بریزن

× هیچکس نمی خواد پارک جیمین واقعی رو ببینه

_ من می خوام

با تن صدای بلندی گفت و با بالا امدن سر جیمین اخمی کرد

× تو حتی من رو نمی شناسی مین یونگی بدون اینکه چیزی ازم بدونی بهم اعتماد کردی و من رو به خونت اوردی !

با گرفتن سیگار از بین لب های جیمین اون رو پایین پرت کرد و به لب هاش خیره شد

_ برای اینکه ازت خوشم بیاد نیاز نیست بهت اعتماد کنم پارک اعتماد من علاقه به وجود نمیاره ولی علاقه.......

game !Where stories live. Discover now