Slow down : chase Atlantic
با بی حسی به مرد مقابلش خیره شد و نفسش رو صدا دار بیرون داد+ من.... چیزی یادم نمیاد!
با زدن چنگی به موهاش گفت و سرش رو پایین انداخت
¢ ولی شما تنها فردی هستید که در مورد مرگ کیم تهیونگ می دونید ما فهمیدیم که تمام اون قتل ها زیر سر اون بوده ولی خب چیزی جز اون آتش سوزی و پیدا کردن جسدش در مورد مرگش نمی دونم کسی بود که باهاش مشکل داشته باش؟
دستی به شقیقش کشید و از روی مبل بلند شد
+ از خونه من برید بیرون
با تن صدای بلندی گفت و در رو باز کرد
¢ اما ما باید در موردش اطلاعات داشته باشم
عصبی بازوم مرد رو گرفت و اون رو بیرون فرستاد
+ تهیونگ مرد همین و بس! همتون به چیزی که می خواستید رسیدید و بهتر من رو تنها بزارید
تو صورت مرد داد زد و با بستن در روی مبل نشست و سرش رو به عقب پرت کرد
+ اوممم
با وارد شدن انگشت های کشیده ای به داخل موهاش لبخند کوچیکی زد و لب هاش رو از سر آرامش و لذت از هم فاصله داد
= بانی کوچولوی با استعداد من
کنار گوش کوک زمزمه کرد و با نشستن روی مبل پاهاش رو روی هم انداخت
+ پات چطور؟
با دراز کشیدن روی رون تهیونگ لب زد و لپ هاش رو باد کرد
= بانی کوچولو اون فقط یه خراش بود نگران نباش
اخمی کرد و با گرفتن دست تهیونگ بوسه ای روش کاشت
+ نگران نباشم؟ تهیونگ اونا..... دقیقا وقتی بعد یک ساعت به هوش امدم بهم گفتن... تو.... تو... مردی انتظار داری وقتی با اوضاع داغون امدم خونه و دیدم روی تختم خوابیدی چه حالی بهم دست بده من..... من.... اون لحظه وقتی بهم گفتن مردی احساس مرگ رو داشتم تهیونگ من.....
با قرار گرفتن لب تهیونگ روی لبش دستش رو وارد موهای بلندش کرد و اون رو به خودش فشورد
= احمق
روی لب کوک زمزمه کرد و لبخند محوی زد
= کوک؟
با حس نوازش های شست تهیونگ روی خال زیر لبش هومی کرد و چشمش رو برای خوابیدن بست
= سکس می خوام
چشم هاش رو با شوک باز کرد و چند بار لب هاش رو با گیجی باز و بسته کرد
= ولی اینبار با تو! نه اون شیطون کوچولوی داخلت!
با بلند کردن سر کوک اون رو روی مبل گذاشت و لباسش رو در اورد
YOU ARE READING
game !
Fanfictionبا ابروی بالا رفته به مرد که چاقو رو روی گلوی کوک گذاشته بود خیره شد و قهقه ای سر داد = پس تو فکر من تو دام تو گیر افتادم ؟؟ اشک فیک کنار چشمش رو پاک کرد و موهای بلندش رو بالا داد = کاملا اشتباه می کنی من تو این بازی نه برندم و نه بازنده ! بلکه من...