part 11

1.1K 144 11
                                    

از دید جونگکوک
نمیدونم چی شد ولی یه دختر امگارو دیدم بعد ندایی تو سرم اکو شد که همراه با اون ندا زمزمه کردم"جفت"
نه نباید بذارم تهیونگ بفهمه باید سریع سرو ته قضیه رو هم بیارم
دست جفتمو کشیدم و تو یکی از اتاق های عمارت بردم
٪واو باورم نمیشه تو الفای منی وای خیلی دوستت دارم دقیقا ایده الم وای الهه ماه عجب چیزی برام کنار گذاشته
و خندید و جونگکوک رو بغل کرد
جونگکوک دلش برای قلبی که تا چند دقیقه دیگه میشکست سوخت برای حس همدردی دستش رو دور کمر دختر حلقه کرد ولی نفهمید تهیونگ چه چیزی رو پشت اون در دیده
هیونا فکر میکرد حالا که جونگکوک جفتش رو پیدا کرده بیخیال تهیونگ میشه و با حلقه شدن دستی دور کمرش به تمام تصوراتش مهر تایید زد
اما جونگکوک سریع دستش رو برداشت و دو طرف بازوی هیونا رو گرفت و تو صورتش نگاه کرد
-هیونا میدونم تو امگای خیلی خوب و زیبایی هستی ومطمئنن الفاهای زیادی به دنبال بدست اوردنتند ولی من از اون الفا ها نیستم من نیمه گمشده خودم رو خودم انتخاب کردم نه الهه ماه پس میخوام ردت کنم ممنون که درک میکنی
+چ..چی چرا؟؟؟بخاطر اونه؟؟
-اره بخاطر تهیونگه
٪مگه خودت نگفتی من یه امگای زیبام و خیلی از الفاها ارزوش رو دارن ؟؟؟صورتمو دوست نداری؟؟؟رایحم اذیتت میکنه؟؟؟
-نه هیونا تو به اندازه کافی خوب هستی هیچ کدوم اینا بهونه م نیست ولی من یکیو دوست دارم با تمام وجودم پس بزار خراش ردت رو اروم رو گردنت بذارم (تو این فیک اگه الفا جفتش رو قبول کرد که مارکش میکنه قبول نکرد به جای مارک خراشی با سر پنجه اش ایجاد میکنه که نشون دهنده رد شدنشه )
٪یعنی تو میگی واسه خودم یه الفای دیگه پیدا کنم ؟؟
-اره
٪توی لعنتی چرا مثل بقیه الفاها از لمس شدن جفتت توسط یه الفای دیگه عصبی نمیشی توی لعنتی چجور الفایی هستی؟؟
هیونا عصبی شده بود و با داد جمله هاشو تو صورت جونگکوک میکوبید
-اونی که از لمس شدنش عصبی میشم تو نیستی یکی پشت اون دره
٪بخاطر اون بخاطر اون....اون هرزه ی لعنتی رو میخوای چیکار ؟؟؟مطمئنم تا حالا زیر هزار تا الفای دیگه بوده و پاهاش رو براشون باز کرده
با این حرفش جونگکوک عصبی شد و چشماش قرمز شد دیگه خبری از اون الفای مهربون که با لحن دلجویانه با هیونا صحبت میکرد نبود
-امگای من پاکه و مثل تو هرزه نیست لعنتی میخواستم این ماجرا رو به ارومی حل کنم ولی...

چنگی به موهای دختر زد که باعث بالا رفتن صدای جیغش شد موهاش رو میکشید و به سمت سالن میبرد و هیونا برای کمتر کشیده شد موهاش مجبور به دوییدن دنبالش بود بالاخره به سالن رسیدن و کوک اون رو وسط سالن پرت کرد
- این جفت کوفتی منه و من ردش میکنم چون امگای خودم رو دارم
و دستمو (فقط دستشو )به شکل گرگم در اوردم موهاشو گرفتم و بالا کشیدم اول یه سیلی به صورتش زدم و بعد با ناخون های دستم عمیق گردنش رو خراشیدم
-دفعه اخرت باشه این چیزا رو راجب به امگای من میگی افتخاراتت رو به امگای من نچسبون

Blueberry scentWhere stories live. Discover now