دوچرخش رو گوشه ای از خیابون رها کرد و به سمت پسر پا تند کرد.
جونگکوک که حالا نفس گرفته بود گوشه ای از کتش رو مرتب کرد و ایستاد.نگاهی به دسته گل مینا انداخت که انگار هنوز شاخه های گل مرتب کنار هم بودن و بعد تنها نگاهش رو به محبوبش که به سمتش می اومد داد.
تهیونگ نزدیک جونگکوک ایستاد+سلام
جونگکوک نگاهش رو مشتاقانه به چشم های دلبر معشوقش داد
_سلام....
تهیونگ اجازه نداد جونگکوک صحبتی کنه و گفت
+خوبید اقای جئون؟ خانواده محترم خوبن؟
جونگکوک توی شوک فرو رفت... جئون؟واقعا لایق این بی توجهی از عشقش بود؟چرا باید جئون صدا زده میشد؟
_خوبم !اما چرا اینقدر رسمی ؟ما قبلا با هم ....
تهیونگ لبخندی زد و اجازه نداد جونگکوک جمله اش رو کامل کنه
+بله... باهم دوست بودیم
جونگکوک توی باورش نمیگنجید!
میخواست در ادامه جملش توی رابطه بودنشون رو به تهیونگ گوشزد کنه....انگار برای رسیدن به تهیونگ هنوز راه درازی در پیش داشت...راهی که هرچی به مقصد نزدیک میشد انگار مسیر کش میومد.جونگکوک نا امید به تهیونگ زل زد دستش با دسته گلی که با اشتیاق جلوی سینش گرفته بود پایین افتاد.
باز هم نقاب گذاشتن؟
باز هم بازیگری کردن؟
پس تهیونگ کی میخواست مال خودش باشه؟
اصلا میخواست دوباره مال اون باشه؟
نکنه به همسرش برگرده؟
بالاخره اونها تقریبا دوسال باهم زندگی کرده بودن! نکنه عشقشون رو توی زباله دونی قلبش پرت کرده بود و از عشق خودش و مینهو مراقبت میکرد؟با حرکت دستی جلوی چشم هاش نگاهش رو به تهیونگ داد
+یهو رفتی توی فکر
جونگکوک لبخندی زد
_یاد موردی افتادم
تهیونگ با دیدن دسته گل مینا به یاد چهل و شش دسته گل مینایی که قبلا براش فرستاده بودن افتاد. با فکر به اینکه اون دسته گل ها از طرف مینهو نبوده و عشق سابقش از گل های مورد علاقش براش میفرستاد قند توی دلش اب شد.
+چه دسته گل قشنگی
جونگکوک نگاهش رو به گل های کنار دستش داد و دستش رو بالا اورد و گل ها رو روبه روی تهیونگ گرفت
_گل های موردعلاقه تو هستن ...عزیزم
تهیونگ با شنیدن واژه عزیزم که با کمی مکث و اضطراب ادا شده بود نگاهش رو از گلها گرفت و به صاحب گلها داد
جونگکوک دست دیگرش رو روی صورت تهیونگ گذاشت
_بیا عزیزم ...بیا ...دیگه نمیتونم ...بدون تو نمیتونم ...بیا ...منو مثل گذشته گوک صدا بزن نه اقای جئون ...بیا قلبم سالهاست منتظرته
YOU ARE READING
Blueberry scent
RandomCouple: kookv،mintae(minho+taehyung) Genre:romance،omegaverse,mpreg ☆توجه: این فیک با اجازه ی نویسنده ی اصلی به کاپل کوکوی بازگردانی شده است☆ ورژن تهجین این فیک در همین اکانت اپ میشود😄 °•○●•°°•○●•°°•○●•° +جناب قاضی الفای من ناتوانی...