-تو به چه حقی امگای منو مارک کردی ؟
مینهو با حرف جونگکوک به خودش اومد و تصمیم گرفت از خودش دفاع کنه
#هع امگای تو ؟؟مطمئنی؟؟جفت مقدر شده منه حالا از امگام دور شو
-توی کثافت تو جفت داشتی
#اره ولی دوتا جفت داشتم از همون اولم با جکسون میدونستیم یکی دیگه جفتمونه پس دهنت رو ببند
-خفه شو زود باید ازش جدا شی
#اونوقت کی میخواد اینکارو بکنه؟؟؟
-من
و به کالبد گرگش تبدیل شد و با چشمانی قرمز به الفایی که هنوز تو حالت انسانیش بود حمله ور شد
همه در تعجب از هیبت و بزرگی گرگ مشکی با چشمان قرمز بودن
مینهو سرعت عمل به خرج داد و جاخالی داد و به کالبد گرگش تبدیل شد
گرگ خاکستری با چشمای بنفش و گرگ عصبانی که جلوی چشماش رو خون گرفته بود مبارزه میکردن
دندون های الفای مشکی تو کتف مینهو فرو رفت باعث شد زوزه ای از درد بکشه
توی اون اتاق همهمه شده بود
تمام دکوراسیون به هم ریخته بود
پدر و مادر تهیونگ و جانگکوک همراه پدر بزرگ کوک وارد اتاق شدند و دیدن که اون دو تا الفا چطوری همدیگه رو خونی کرده بودن
کتف و سر و پای مینهو زخمی شده بود و خون ریزی داشت و سینه ی جونگکوک در اثر خراش ها خون ریزی داشت و از پایین چشمش خون جاری بود
-دندون های نیشتو میشکنم چطور جرئت کردی تهیونگ من، امگای منو مارک کنی؟؟
#بار دیگه بگی امگای من قول نمیدم دنده هات تو قفسه سینه ت سالم بالاو پایین بشن
&تمومش کنین همین حالا
اما جونگکوک گوش نداد و باز به مینهو حمله ور شد
پدر جونگکوک به گرگی خاکستری با چشمای قرمز تبدیل شد و بین اون دو تا الفای خشمگین قرار گرفت و اونها رو جدا کرد
همه درگیر تماشای دعوای اون دو الفا بودن و کسی به امگای رو زمین توجه نمیکرد
^خدای من تهیونگ پسرم
مادر تهیونگ و جونگکوک سمت ته رفتن و بلندش کردن و توی اتاق جونگکوک بردن
اون دوتا الفا با بیرون رفتن دیگران دوباره به حالت انسان در اومدن و لباساشون رو پوشیدن
بدن هاشون خیلی زخمی بود قفسه سینه جونگکوک پر از خراش بود وهمچنان کمی خون ریزی داشت و زیر چشمش کبود شده بود و قطرات خون پایین چشمش خشک شده بود
پدر بزرگشون بهشون گفت تو اتاقش برن
کوک سینه ش رو گرفته بود و مینهو لنگ میزد با وجود حال بدشون مجبور بودن پیش اون پیرمرد برن و کسی جرئت نداشت رو حرف اون پیرمرد حرف بزنه
وارد اتاق شدن
پیرمرد از روی صندلی سلطنتیش بلند شد و سیلی محکمی به مینهو زد
*تو چه غلطی کردی؟
سیلی دوم
*حرف بزن
مینهو باید به قولش عمل میکرد باید به قولش به جکسون برای مراقبت جفت دومشون عمل میکرد نباید میذاشت جفتش مال یه الفای دیگه بشه این همه سال منتظر نمونده بود تا جفت دومش رو الفای دیگه ای مارکنه پس بدون ذره ای ضعف تو صداش جواب داد
#امگام رو مارک کردم
*چه غلطی کردی ؟؟؟اون امگا امگای پسر عموت بود
به چه حقی مارکش کردی؟؟؟
#اون امگا جفت مقدر شده ام بود
*خفه شو ازش جدا میشی و مارکت رو پس میگیری
#نه
پدر بزرگش با این حرفمینهو رو هل داد و بعد زمین افتادنش زیر مشت و لگد گرفت
هم با پاش میزد هم با عصای توی دستش
و مدام بهش فحش میداد
جونگکوک پدر بزرگش رو کنار کشید و مینهو رو از یقه بلند کرد
-مارکت رو از رو امگام برمیداری فهمیدی حرومزاده ؟؟
مینهو نیشخندی زد
# عمرا
جونگکوک با شنیدن این حرف تو صورتش مشت زد و مینهو رو زمین پرت شد ولی کشون کشون خودش رو از اتاق خارج کرد
جونگکوک با اشکای جاریش به پدر بزرگش نگاه کرد و گریه های بی صداش به هق هق تبدیل شد
-حالا چیکار کنم ؟؟
پدر بزرگش اونو تو آغوش کشید و گفت
*درست میشه پسش میگیریم
.
.
.
با درد شدید گردنش چشماش رو باز کرد
گردنش خشک شده بود
مادرش با اشک گردنش رو ماساژ میداد
+مامان چی شد؟؟
مامانش همونطور که گردنش رو ماساژ میداد با اشک اتفاقات رو براش تعریف کرد و باعث شد صدای هق هق تهیونگ بلند بشه
مادرش دو طرف صورتش رو گرفت گفت
^تهیونگ میدونم خیلی سخته ولی باید ..با..ید..باید با الفای جدیدت کنار بیای
هق هق تهیونگ بلند شد
+جونگکوکم، جونگکوکم رو میخوام ببینم
^تهیونگ عزیزم گردنت درد میکنه نمی تونی
+نه میخوام ببینمش
^تهیونگ اون دیگه الفات نیست نباید زیاد نزدیکش بشی الفات عصبی میشه
+مامان برای اخرین بارخواهش می کنم فقط میخوام عاشقانه ازش خداحافظی کنم
با گردن درد از جاش بلند شد و سمت در رفت
وارد پذیرایی شد از دو تا پله بالا رفت و جونگکوک رو دید که با دست خونی قفسه سینه اش رو فشار میداد
سریع پله های باقی مونده رو طی کرد و بهش رسید
با چشمای اشکی بهم زل زدن
نگاه جونگکوک به لباب تهیونگ افتاد
-برام میوه ممنوعه شدن ،چیکار کنیم ؟تهیونگ من بدون تو نمیتونم برام مهم نیست که ممنوعه ست
و لب هاشو رو لبهای تهیونگ گذاشت و بوسه ای عمیق از سر غم بهشون زد و جدا شد
نگاه تهیونگ به زخمای قفسه سینه کوک خورد و قلبش شکست
الفاش ،نه، واژه درستی نبود؛الفاش یکی دیگه بود. عشقش بخاطر اون زخمی شده بود
دکمه های پیرهنش رو باز کرد و زخمای عمیقتر رو دید
+کوک چرا اینکارو با خودت کردی؟به کالبد گرگش تبدیل شد گرگ سفید با چشمان ابی
قفسه سینه کوک رو لیس میزد و با هر لیسی که بهش میزد زخماش محو میشد
جونگکوک سر گرگش رو ناز کرد خیلی پشمالو و ناز بود ولی حیف که دیگه مال اون نبود
و هیچکدوم متوجه الفای غمگینی که بالای پله ها بهشون خیره شده بود نشدن
الفایی که همیشه و همه جا شکست خورده بود
_________________________________________الهی بمیرم برات مینهو😭😭😭
تهیونگ😢😭
جونگکوک😭🤧
خب یه توضیحی بدم
وقتی یه امگا مارک میشه نمیتونه جفتش و رد کنه و ازش جدا بشه یا بهش خیانت کنه مراسم ازدواج گرگینه ها در اصل خوندن سوگند نامه نیست مارک هست یعنی الان تهیونگ به طور رسمی و قانونی کاملا مال مینهو و تا وقتی که یه دلیل برا طلاق گیر نیاره یا مینهو رهاش نکنه نمیتونه ازش جدا بشه اوکی؟
پس الان تهیونگ دیگه نمیتونه از مینهو جدا شه مگر اینکه بهانه در خور دادگاه داشته باشه یا مینهو اجازه جدایی یا درخواست جدایی بده پس تهیونگ مجبوره با جونگکوک خداحافظی کنهگرگ جونگکوک
گرگ تهیونگ
گرگ مینهو
YOU ARE READING
Blueberry scent
RandomCouple: kookv،mintae(minho+taehyung) Genre:romance،omegaverse,mpreg ☆توجه: این فیک با اجازه ی نویسنده ی اصلی به کاپل کوکوی بازگردانی شده است☆ ورژن تهجین این فیک در همین اکانت اپ میشود😄 °•○●•°°•○●•°°•○●•° +جناب قاضی الفای من ناتوانی...