قسمت سی و یکم
جهیون گردنش را کمی تکان داد. تا نیم ساعت دیگر به شهر میرسیدند. مجبور شده بودند نصف راهی که رفته بودند را برگردند. یوتا جرعه ای از بطری آبش خورد و گفت " چقدر دیگه مونده؟" جهیون سرش را به طرف او برگرداند "احتمالا تا..." صدای برخورد چیزی با ماشین حرف جهیون را قطع کرد.مرد مرده ای دستانش را به شیشه کوبید. یوتا آب دهانش را قورت داد. جهیون پایش را روی گاز گذاشت. از روی مرد رد شدند. و درست وقتی فکر کردند همه چیز به خوبی تمام شده؛ ماشین متوقف شد.
جهیون با دیدن صحنه روبرویش لعنتی فرستاد و اب دهانش را قورت داد. چراغ های ماشین را خاموش کرد ولی فایده ای نداشت. گله روبرویشان متوجه آنها شده بودند.
پسر فریاد زد "محکم بشینید." و پایش را روی گاز گذاشت و دنده عقب رفت. چیزی به ماشین برخورد کرد و جنی جیغ کشید. همه به طرف او برگشتند. مرده ها خودشان را به شیشه صندوق عقب چسبانده بودند و برای رسیدن به گوشت تازه دست و پا میزدند.
رزی و جنی به همدیگر چسبیدند. وضع شیشه جلوی ماشین بهتر نبود. یوتا آب دهانش را قورت داد و خودش را در صندلی فرو کرد. زنی داشت سرش را به شیشه میکوبید. یوتا پخش شدن گوشت و خون زن روی شیشه را میدید.
_ یوتااااا...
پسر به طرف خواهرش برگشت. رزی گفت "دارن شیشه رو میشکنن." لوکاس که از ترس خودش را به تیانگ چسبانده بود گفت "نمیخوایم کاری کنیم؟الان شیشه هارو میشکنن."جهیون نگاهی به سانروف انداخت. یوتا که داشت اسلحه اش را آماده میکرد به او خیره شد"حتی فکرشم نکن." جهیون نفسش را بیرون داد و قبل از اینکه یوتا متوقفش کند؛ سقف را باز کرد. رزی اسمش را فریاد زد؛ ولی جهیون متوقف نشد. روی سقف ماشین رفت. توجه مرده ها به او جلب شد. سعی داشتند از ماشین بالا بیایند. پسر اسلحه اش را بالا برد و شلیک کرد.
فایده ای نداشت. صدای فریاد یوتا و رزی که صدایش میکردند را میشنید. مرده ها از روی هم بالا میآمدند. باید فکری میکرد. هر فکری.
اسلحه را بالا برد و چند مرده را زد تا راهی برای خودش باز کند. هرطور بود باید آنها را از ماشین دور میکرد.آب دهانش را قورت داد و روی زمین پرید. سرها به طرف او چرخید. پسر با تمام سرعتش دوید. این تنها راه نجات افرادش و رزی بود.
.....
اگه جای جهیون بودید این کار و میکردین؟ 🤔
YOU ARE READING
my life for yours | jaerose
Science Fictionبعد از گذشت پنج سال بیماری ای که تو دنیا پخش شده نه تنها کم نشده بلکه تمام جهان رو به هم ریخته و جمعیت جهان رو نصف کرده. کشورها دور خودشون مرز کشیدن و آخرین تلاش ها برای کشف واکسن، باعث مرگ دو سوم کشور تلاش کننده شد. بیماری خودشو مدام تغییر میداد تا...