• 1

880 136 31
                                    

عکس : هونگ جونگ

پرونده روی میزش تقریبا پرت شد

جدی به پسر تازه واردی که اینکار رو کرده بود خیره شد و پرونده رو توی دستش فشار داد

- چیزی از احترام میدونی؟

پرسید و تلفنش رو برداشت

در حالی که به پرونده ی دستش نگاه می انداخت، نفس کلافه ای کشید

این مورد زیادی روی مخش راه رفته بود

وقتی بله قربان رو شنید، نگاهش رو روی پسر تازه وارد فیکس کرد و با جدیت حرفش رو زد
- انتقالش بدین

توجهی به نگاه پر بغض پسر نداد
بعد از بسته شدن در، مثل همیشه به پرونده نگاه کرد

هونگ جونگ

24 ساله و رئیس پلیس های مخفی منطقه ی مرکزی سئول که حدودا 40 نفر از بهترین پلیس های آموزش دیده توسطش آموزش دیدن و کنارش بودن؛ البته دوست هاش اون رو هونگ صدا میکردن

اون تمامی پرونده ها رو حل کرده بود
پرونده های قتل
دزدی
قاچاق مواد

و هزاران چیز دیگه که یادش نمیومد

صفحه ی اول رو ورق زد و روی مشخصات ثابت موند

وویونگ

خم شد و به قیافه ای که حتی درست مشخص نبود توجه کرد، چشم هاش رو مالش داد

این دو سال در پی این باند، زیادی تحت فشار بود

آخرین بار، دنبالشون تا کالیفرنیا رفته بود و وقتی فهمید که گول خورده و اونا همون کره مستقر شدن، خواست همونجا خودکشی کنه

البته که دوست صمیمیش نمیزاشت.
از روی صندلی بلند شد، کتش رو ورداشت و موهاش رو با دستش کنار زد

در رو به شدت پشت سرش بست، باید این پرونده ی کوفتی رو حل میکرد
با وجود اینکه حتی اسم رئیس اون باند رو دقیق نمیدونست

سارک پونگهوا؟!

احتمالا یه همچین کسی بود

تا خونه ی خودش پیاده رفت
اونقدر مشغول فکر کردن به این پرونده بود که متوجه نشد کی رسید

وارد خونه ی ساده ی خودش شد
اینبار به کمی نتیجه رسیده بود
بعد از درست کردن شکلات داغ برای خودش، روی مبل ولو شد و وارد سایت های مختلف شد

اون به هکر نیاز داشت!

____

صدای شلیک تمام فضا رو پر کرد

دستکشش رو از دستش در آورد

نگاهش به سمت در برگشت و با دیدن برادر بزرگترش که لبخند میزد،برای چند ثانیه لبخند زد

به سمتش رفت ولی قبل از اینکه بتونه بغل برادرش بره دوست دخترش خودش رو بهش رسوند و لب هاش رو بوسید

HATERS 1Where stories live. Discover now