• 32

229 57 14
                                    

این پارت از ابتدا تا آخر اسمات و صحنه‌ های +۱۸ داره⚠️

خواب بود که احساس کرد نفسش بالا نمیاد
چشم هاش یهویی به شدت باز شدن، درست بود.. این سونگهوا بود که قلاده رو گرفته بود و داشت دنبال خودش می کشید

دستش رو به قلاده کشید و سعی کرد بازش کنه
داشت خفه می شد!
سونگهوا اهمیت نمی داد، گگ نمی ذاشت حرفی بزنه
قطره اشکی به خاطر نبود نفس از چشمش پایین اومد، به اجبار روی چهار دست و پا ایستاد و دنبالش راه رفت

نصفه شب بود، سونگهوا چی کارش داشت؟
کنار تخت ایستاد

هونگ جونگ هنوز ایده ای نداشت که چه اتفاقی قراره بیوفته، فقط می ترسید بلائی سرش بیاد و نتونه حالش مثل اول بشه
نگران خودش نبود
فقط می خواست بتونه خوب انتقام بگیره

سونگهوا چونه ی پسر رو توی دستش گرفت و فشار داد
سرش رو بلند کرد و به چشم های خسته اش نگاه کرد

+ خیلی اذیت شدی؟ اون فقط سه روز از چهار ماهی بود که بچه ها آموزش می دیدن پت بشن، ولی اشکال نداره
خم شد و گگ رو در آورد
هونگ به قطره های خونی که روی زمین ریخته میشدن و توی راه دهن خودش رو هم زخمی میکردن نگاه کرد

+ برام مهم نیست کامل بتونی پت باشی، می دونم‌ تو همین الانم‌ تسلیم من شدی

درست می گفت
هونگ جونگ توی شرایط جسمی ای نبود که بخواد از خودش دفاع کنه. علاوه به همه ی اون ها، گلوش از شدت تشنگی زخمی شده بود و می دونست اگه بخواد کلمه ای بگه احتمال داره خون از دهنش بیرون بریزه

قلبش درد می گرفت
بغض گاه به گاه به چشم هاش میومد ولی نمی ذاشت به گریه تبدیل شه
اون قوی بود

گگ خونی روی زمین افتاده بود و نگاه بی جون هونگ روی اون ثابت مونده بود. سونگهوا دست هونگ رو گرفت و اون رو داخل اتاق انداخت

در اتاق بسته شد
دیگه حتی توان نداشت تکون بخوره و بخواد مقاومت کنه
لب هاش ترک خورده بودن، گلوش چنگ زده شد و به بالا کشیده شد

+ کی فکر میکرد، یه روز رئیس پلیس اینجا باشه و

سونگهوا دستش رو دور گلوی پسر محکم تر کرد، با چشم های خونی و عصبیش زمزمه کرد
+ زیر دست من داره جون میده؟ همینقدر توان داری؟

به شدت پسر رو به سمت میز پرتاب کرد. هونگ به میز خورد و شکسته شدن چند وسیله ی شیشه ای رو روی کمر و بدن خودش حس کرد

نفس هاش خیلی عمیق بودن، حس می کرد اگه مرگ رو به چشم می دید براش آسون تر بود
قلاده اش کشیده شد و روی شیشه هایی که شکسته بودن به اجبار راه رفت، می تونست رد سرد خون رو روی بدنش حس کنه

سونگهوا پشت سرش ایستاد و موهاش رو نوازش کرد
+ بیا راجع به چیزی حرف نزنیم هونگ

موهای پسر رو کشید و بی اینکه پسر متوجه شه، عضوش رو بیرون آورد. هونگ جونگ نفس های عمیق اما پشت سر هم می کشید، سرش رو بالا آورد و با تمام قدرت، با دست زنجیر شدش توی صورت سونگهوا کوبید
نفس نفس می زد و قطره های خیس روی صورتش حس می کرد، نمی دونست این قطرات عرقن یا خون و راستش دیگه اهمیت چندانی نداشت

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jan 11, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

HATERS 1Where stories live. Discover now