هوا کنار دریا سرد تر از هوای توی جنگل بود
بچه ها جوری بودن که انگار توی فریزر گذاشته شدن
سوبین برای بار چندم روی کف قایق دراز کشید تا حالش بد نشه
چیزی حدود پنج ساعت بود که روی آب مونده بودن و این براشون اصلا خوب نبودهونگ گیج میزد
و به قول سوبین اگه تا ۲۴ ساعت دیگه همینجور پیش میرفت، احتمال مرگ هونگ بالا میرفتبرای هونگ اینکه بخواد ضربه بخوره یا هر چیز دیگه ای عادی بود، ولی الان کمی فرق داشت
الان خسته بود
ناراحت بود
و چند چیز همزمان رو داشت با هم تحمل میکرد
چرا به آغوش سونگهوا پناه آورده بود؟ نمیدونستفقط میدونست اون آغوش گرم، دوست داشتنیه ..
چیزی حس نکرد
احساس میکرد صداش میزنن ولی نمیتونست جواب بده
صدای داد های سونگهوا که حرف های نامعلوم میزد شنیده میشدسرش گیج رفت و دیگه هیچ چیز جز سیاهی مطلق ندید
چشم هاش رو باز کرد
شومینه؟
پتو؟
نکنه همه ی این ها خواب بود .. ترسید
از نبود سونگهوا ترسیددوست هاش
هونگ در تمام طول زندگی ای که داشت تنها بود
یک لحظه حس کرد تمامی اون روز هایی که داشتن خواب بوده که با دیدن یوسانگ نظرش عوض شد+ به هوش اومدی.. همه رو نگران کردی
کنارش نشست و یک ظرف بهش داد
هونگ جونگ زمزمه کرد
- سوپ کیمچی ..+ مادربزرگم بهم یاد داده، واسه ی همه درست کردم. اینجا بیشتر از چیزی که فکر میکردیم امکانات داره و الان همه گرم شدن
هونگ جونگ به شکمش نگاه کرد
بسته شده بود
لبخند محوی زد+ سوبین بهت آرام بخش تذریق کرد. وای پسر سونگهوا داشت میمرد
هونگ به یوسانگ نگاه کرد- کجاست؟
+ خوابیده. یا بگم بیهوش شده از خستگی؟هونگ چیزی نگفت
دفعه ی قبلی که اینجا بود و تمام اون اتفاق های مزخرف افتاده بودن، نگهبان ها اینجا دیده میشدن
ولی الان کسی جز خودشون نبود- اینجا کسی جز ما هست؟
+ نه گفت راحت باشیم. یکمم ناراحت بود انگارهونگ چیزی نگفت
انگار مشکلی پیش اومده بود که سونگهوا نمی خواست در موردش صحبت کنه+ سان اندازه دو نفر غذا خوردی
- تو بیشتر از من خوردی
سان با دهن پر گفت و مشغول درست کردن هات داگ شد
وویونگ از شونه هاش آویزون شد+ هات داگ؟
- هیسسس لو نده اگه ببینن اونا هم میخوان+ به یه شرط!
- چه شرطی؟
+ اگه نصفشون کنی باهام به کسی نمیگم
سان لعنتی به شانسش فرستاد و گفت
-باشه
YOU ARE READING
HATERS 1
Romanceهونگ جونگ، برای پیدا کردن پسری که باند خطرناکی رو اداره می کرد دست به هر کاری می زد. اما وقتی متوجه میشه این باند اعضای بدن انسان رو قاچاق می کنه و پِت پرورش میده، آرزو می کنه کاش هیچوقت به اونجا نیومده بود. 🐞🖤 Main Couple : SeongJoong; Seonghwa...