تونسته بود به پای اون پرستار آسیب برسونه
ولی نتونسته بود بکشش
سردردش داشت دیوونه ش میکرد و باعث میشد تمرکز کافی نداشته باشهاون دختر لعنتی زیاد فریاد میزد
هونگ جونگ حس کرد گیج می بینه
روی زمین افتاد و دردی که به آرنج ها و دست هاش وارد شد باعث شد خودش هم فریاد بزنهدر به شدت باز شد و سونگهوا و سان وارد شدن
سان هونگ جونگ رو گرفت و سونگهوا به هه این کمک کرد بلند شههونگ جونگ به هه این نگاه کرد
سونگهوا چرا پیش خودش نمیومد؟
حس میکرد قلبش شکسته. برای بار هزارم این احساس بهش دست داداز شدت ناراحتی یهویی ای که بهش دست داده بود عقب رفت
سان متوجه بیهوش شدنش شد و اون رو بغل کردنمی فهمید چرا به هه این حمله کرده
ولی حدس هایی میزدسونگهوا کنارش ایستاد و اون رو از بغلش گرفت
+ حواست به هه این باشه؛ خودم میبرمش
سان خواست مخالفت کنه که سونگهوا نذاشت و هونگ رو به سمت اتاقی کنار اتاق خودش برگردوند.روی زمین گذاشتش
آب دهنش رو قورت داد و در رو بستهونگ با صدای آروم ناله میکرد. انگار حالش خوب نبود
سونگهوا برای چندمین بار به خودش لعنت فرستاد و زنجیر های بزرگی که نگه داشته بود رو در آورداون اتاق برای نگه داری حیوون های وحشی بود
برای همین زنجیر های بزرگی نگه داشته شده بود اونجابعد از بستنش متوجه باز شدن چشم های جونگ شد
ساکت بود
و آروماین سونگهوا رو ترسوند
+ هونگ جونگ؟جوابی نداد
به یک نقطه خیره شده بود
سونگهوا دستش رو نوازش گر روی گونه ش کشید+ عزیزم؟
برای گفتن این کلمه زود بود یا دیر، سونگهوا اون رو گفت
سعی می کرد روی احساسش به هونگ جونگ اسمی نذارهبا جواب ندادن دوباره ش چیزی نگفت و عقب رفت
شب پیشش می خوابید. نمی خواست دوباره کار ناخواسته اشتباهی انجام بدهچشم هاش رو باز کرد
حس میکرد دست هاش درد دارن
سرش رو چرخوند و وقتی دید توی زنجیر های آهنی بزرگن با تعجب سرش رو تکون دادشاید این ها خواب بود
سونگهوا .. سونگهوا روی تخت بود؟
چرا دستش رو بسته بود..هونگ با کمی تلاش تونست به یاد بیاره دیشب رو، و آخرش ..
سعی کرد اهمیت نده
تلاشش رو روی این گذاشت که دستش رو آزاد کنه
نمی تونست
اون زنجیر ها خیلی قوی تر و بزرگ تر از زنجیر های داخل زندان بودن●○
وویونگ یه تیکه از ساندویچش به سان داد
+ خوشمزه نیست که میدی؟
YOU ARE READING
HATERS 1
Romanceهونگ جونگ، برای پیدا کردن پسری که باند خطرناکی رو اداره می کرد دست به هر کاری می زد. اما وقتی متوجه میشه این باند اعضای بدن انسان رو قاچاق می کنه و پِت پرورش میده، آرزو می کنه کاش هیچوقت به اونجا نیومده بود. 🐞🖤 Main Couple : SeongJoong; Seonghwa...