سان روی مبل نشست
از در دوم وویونگ رو وارد میکرد چون نمی خواست هونگ جونگ رو کسی ببینه
اعصابش بهم ریخته شده بود و نمی دونست چیکار باید بکنه
لباس های هونگ یا یک تیکه خونی یا گِلی بودننتونست برگرده و به هونگ دوباره نگاه کنه
سرش رو بین دست هاش گرفت و به پایین خیره شد. چیزی نگذشت که صدای گریه ی کسی رو شنید
وویونگ؟بلند شد و به سمت صدا رفت
وویونگ با هر مشکل کوچیکی گریه می کرد
+ چیشده؟
- دستم.. بریدمش
سان اون رو توی آغوش کشید. به نظرش اون بچه خیلی کمتر از سنش می زد و واقعا اون چیزی که نشون می داد نبودوویونگ روح خیلی ساده و بچه ای داشت
○●
رد شدن خون از دهنش تا به پایین رو حس میکرد
گگ چرمیش به طور کامل خیس و خونی شده بود، و اونقدر از دهنش خون رفته بود که سرش گیج می رفت و درست نمی دید.
سرش بی جون روی زمین افتاده بودتک تک جا های بدنش درد می کردن. گاهی اوقات حس میکرد با چوب زدنش و الان نتیجه ش این دردیه که داره احساس می کنه
دست هاش هنوز داخل زنجیر بودناون قلاده هنوز دور گردنش بود
همه چیز سر جاش بود، به جز یک چیز
اون الان وحشی تر از همیشه شده بود
درسته آروم بود، درسته هیچ چیز نمی گفت و توانایی این رو نداشت که سرش رو بلند کنه، ولی هیچ کس نمی دونست مغزش داره چطور فریاد می زنهچطور بیداره
مغزش هونگ جونگ رو زنده نگه داشته بود
انتقام
چیزی که داخل بدنش شعله می کشید و با وجود اون سرما و بارون، باعث میشد احساس کنه داخل بدنش شومینه روشنهقسم میخورد که سونگهوا رو به سزای کارش میرسونه
به بدترین شکل ممکن! میدونست چیکار کنه
خوب میدونست چطور جواب کار هاش رو بده، هونگ جونگ پسری نبود که به این سادگی بتونه با کار هایی که باهاش شد کنار بیادچشم های بی جونش رو کمی دور داد
این چهارمین روز بود که اینجا بسته شده بود. چیزی که اذیتش می کرد کار های سونگهوا بودنمی فهمید منظور سونگهوا از این کار هایی که میکرد؛ چیه
می گفت به خاطر اینکه پلیس بوده و دروغ گفته داره اینجور اذیتش می کنه
گلوش خشک بودآب می خورد، اون هم به زور سونگهوا برای اینکه نمیره
و غذا چیزی جز یه تیکه گوشت که سونگهوا بهش داده بود چیزی نخورده بودشوری چیزی رو روی زبونش حس کرد
باز هم خون وارد دهنش شده بودصدای قدم های یک نفر .. قطعا باز هم سونگهوا بود
+ خسته شدی پسر؟ فکر میکردم یه پلیس قوی تر از این حرف ها باشههونگ جونگ تکون نخورد
این کارش باعث شد سونگهوا لباسش رو بگیره و به شدت بالا بیاره
با چشم های خونیش به هونگ جونگ نگاه کرد
+ حالا میخوای سکس داشته باشیم؟
YOU ARE READING
HATERS 1
Romanceهونگ جونگ، برای پیدا کردن پسری که باند خطرناکی رو اداره می کرد دست به هر کاری می زد. اما وقتی متوجه میشه این باند اعضای بدن انسان رو قاچاق می کنه و پِت پرورش میده، آرزو می کنه کاش هیچوقت به اونجا نیومده بود. 🐞🖤 Main Couple : SeongJoong; Seonghwa...