• 2

367 106 27
                                    

عکس : سان

موهاش رو مرتب کرد

لبخندی روی لبش گذاشت و از ماشین پیاده شد

کت سفیدش رو روی اون دستش گذاشت و به ساختمان رو به روش خیره شد .

دور از شهر بود

جایی تقریبا ناشناخته

یا اگه شناخته شده بود ، هونگ جونگ به یاد نمی آورد کجا بوده این مکان ، جایی که جز دو یا سه خونه هیچ چیزی اون اطراف نبود .

نفس عمیقی کشید و دنبال مرد به راه افتاد

+ شما هونگ جونگ هستین درسته؟

هونگ سرش رو تکون داد ، مردی که راه میرفت یک چشم مصنوعی داشت ، به هر حال این جایی که اومده بود ؛ مکانی برای هک کردن و کار کردن با پیشرفته ترین وسایل کامپیوتری بود

پس دیدن همچین صحنه ای عادی بود

البته ، هونگ جونگ آرزو میکرد صحنه ی بدتر یا ترسناک تری نبینه!

از چند راهرو گذشتن

و هونگ تمام مدت به اینکه اون فضا چقدر ساکت بود و هیچ انسانی اونجا نبود فکر میکرد

با رسیدن به یه در که چندین وسیله الکترونیک کوچیک بالای اون نصب شده بود،ایستاد

به دوربین ها خیره شد

چندین نور قرمز روی لباس سفید هونگ متمرکز شدن و باید بگم که هونگ جونگ ، اصلا حس خوبی نداشت

مرد دستش رو به سمتش دراز کرد

+ کارتت؟!

هونگ با مکث کارت شناسایی خودش رو توی دست مرد گذاشت . مرد سرش رو تکون داد و کارت رو روی قسمتی از در گذاشت

بعد از گذاشتن کارتی که دست خودش بود در باز شد

- خوش‌اومدی هونگ جونگ ، من ارنس کریستوفر ، سرباز و تنها هکر فارغ التحصیل شده از دانشگاه نیویورک، آمریکا هستم .

هونگ جونگ در حالی که راه میرفت به صد هکره برگزیده ی سئول نگاه میکرد

از تصوراتش بدتر بود

یکی جای یک چشمش تو خالی بود

به یکی از افراد خیره شد که داشت حرف میزد و حرف هایی که میزد خودکار یاد داشت میشدن،به دستش نگاه کرد

با دیدن انگشت هایی که نصف شدن نفسش رو حبس کرد

اون نمی تونست ریسک کنه

باید کسی رو میبرد که بدن سالمی داشت

اگه غیر این بود ، ریسک بود و با احتمال بالا ممکن بود افراد سونگهوا متوجهش بشن و بفهمن جاسوسه

~~~

وویونگ طناب رو محکم تر بست

دیگه زیاد از حد بود ، در واقع

HATERS 1Where stories live. Discover now