• 12

212 62 67
                                    

عکس : یوتا

سرش درد میکرد

دستش رو روی سرش گذاشت و به سانی که کنارش دراز کشیده بود خیره شد

+ باز مست کرده بودم

با صدای خش دار زمزمه کرد،هر وقت مست میکرد صداش یکم تغییر میکرد
کمی نگران شد و بلند شد

+ نکنه .. نکنه کاری کردم؟
با چشم های گشاد شده به سان خیره شد

+ نکنه به سان تجاوز کردم؟

سان توی خواب اخم کرد و بالش رو به سمت وویونگ پرت کرد

- احمق.بگیر بخواب، من آدمِ دادن نیستم

وویونگ شونه هاش رو بالا انداخت

+ ولی من آدمه کردنم. میرم واست یه چیز شیرین بیارم ضعف نکنی

سان با چشم های قرمزش به پسر پرروی رو به روش خیره شد

-  من تاپم
+ برو بابا

وویونگ با یه شکلات برگشت و اونو رو سان پرت کرد
+بخور نمیری، هر چند بمیریم فرقی نمیکنه خیلی ولی خب به هر حال دوستمی
گفت و روی تخت خوابید

انگار هنوزم حالش مثل اول نشده بود

●○

کشتی به شدت تکون میخورد

بعد از اون باری که با فلیکس حرف زده بود، دیگه ندیده بودش
با حس نزدیک شدن یه مرد دستش رو روی زانوش گذاشت

چاقویی که اونجا گذاشته بود رو نوازش کرد
- بیا جلو

مرد گفت
هونگ جونگ به سمتش رفت
طولی نکشید که داخل یه اتاق کشیده شد ولی قبل از اینکه بخواد چاقوش رو در بیاره متوجه آشنا بودن چهره ی پسر شد

+ یوتا!

- داری چیکار میکنی جونگ؟‌اینو میدونی که ممکنه گیر بیوفتی؟
جونگ چاقوش رو در آورد و در حالی که داشت چکش میکرد از سوراخ در به بیرون خیره شد

+ فکر میکنی نگران گیر افتادنم؟

-کی اونجاست؟
یکی از پشت سر گفت

  وقتی اون مرد غریبه چاقو رو توی دست هونگ دید شوکه شد
ورود سلاح توی کشتی چه سرد و چه گرم ممنوع بود

هونگ با چشم های خونی بهش نگاه میکرد
یکی از اونایی بود که به پسر ها آسیب میرسوند
جلو رفت و جلوی اون مرد ایستاد

حس میکرد یوتا داره حرف میزنه ولی هیچی نمی شنید
وقتایی که عصبانتیش زیاد میشد اینجور میشد
کار خودش رو میکرد

بی اینکه به حرف کسی اهمیت بده!

-چه حسی داره اذیت کردنشون؟
هونگ پرسید گردن مرد رو توی دستش گرفت و شروع به خط انداختن روی اون کرد

HATERS 1Where stories live. Discover now