عکس : سونگهوا
میشد گفت همه چیز سریع گذشت
نفهمید چه عکس العملی نشون داد وقتی سان بهش گفت " میریم خونه ی پارک سونگهوا "
ذوق؟ خوشحالی؟ یا شایدم نفرت ؟
خب هونگ جونگ تا الان سونگهوا رو ندیده بود ؛ با اینکه چندین سال در حال تعقیب کردنش بود ولی یه بارم نتونسته بود ببینهش.
و الان
همین فردا به خونهش دعوت بود
به مدل موهاش خیره شد ؛ این رنگ قهوه ای به موهاش که مدتی بود بلند گذاشته بود به شدت میومد
فاک
هونگ جونگ الان واقعا جذاب شده بود
لبخند مغروری به خودش زد
~
+هنوز آخرین نفر رو پیدا نکردیم
زیر دستش گفت و سرش رو پایین انداخت
جرعت نگاه کردن به چشم های پارک سونگهوا ؟ هیچکس حق نداشت به اون صورت خیره بشه
سونگهوا بلند شد و کت بلند و مشکیش رو روی شونههاش درست کرد
- اهمیتی نداره برام ، دو روز دیگه کشتی حرکت میکنه پس بودن و نبودن یه آدم همچین فرقیم نداره
مرد روی زمین نشست
مثل همه ی افرادی که سونگهوا دیده بود
حتما میخواست التماس کنه
+ قربان خواهش میکنم، ما باید کسی رو پیدا کنیم که بتونیم انجامش بدیم. خونِ اون گرگ مهم ترین بخش از آزمایشگاهه
~
اینکه استرس داشت طبیعی بود
کف دست هاش که کمی خیس بودن رو با دستمال پاک کرد و نگاهش رو به سان داد
- کنار جاده نگه دار
سان ایستاد
هونگ یه کلت کوچیک در آورد و توی دست سان گذاشت
کلت خیلی کوچیک بود و اگه سنگینی شدیدی نداشت ؛ سان فکر میکرد اون یک اسباب بازیه!- مال منه ولی چون اولین بارته میزارمش برای تو، نگران من نباش من چیزیم نمیشه توی کارم واردم ، حتی اگه موقع برگشت نبودم تو برگرد نمیخوام کسی بهت شک کنه
سان نگاهش رو به هونگ داد
+ اگه اتفاقی افتاد برات؟
نگاه هونگ جونگ سرد تر از همیشه بود
با چشم هایی که دورشون با آرایش مشکی شده بود ، لبخند ترسناکی زد و در ماشین رو باز کرد
- هیچوقت نگران کیم هونگ جونگ نباش چوی سان ، این شعار تک تک بچه های پلیسِ این کشوره!
YOU ARE READING
HATERS 1
Romanceهونگ جونگ، برای پیدا کردن پسری که باند خطرناکی رو اداره می کرد دست به هر کاری می زد. اما وقتی متوجه میشه این باند اعضای بدن انسان رو قاچاق می کنه و پِت پرورش میده، آرزو می کنه کاش هیچوقت به اونجا نیومده بود. 🐞🖤 Main Couple : SeongJoong; Seonghwa...