Part 1

4.4K 297 14
                                    

بعد از پلک طولانی که زده بود تا درد فکشو نادیده بگیره سرشو بالا آورد؛ حتی تو اون تاریکی هم میتونست برق و تیزی چشم‌هایی که بهش خیره شدن و متوجه بشه!!
 
اما برای اون هیچی مهم‌تر از سنگینی نگاه‌های مرد روبه‌روش نبود میتونست از بالا و پایین رفتن قفسه سینه رقیبش که کمی جلوتر روی صندلی درحال اب خوردن بود خستگیه عضله‌ها و بدنش رو حس کنه اما اونا موفق شده بودن تازه راند ششم رو تموم کنن!!

دوباره پلک‌های خستش رو روی هم گزاشت، ناخداگاه ذهنش سمت تمام زحماته شیش ماه گذشتش کشیده شد, تموم اون روز و شبا مثل فیلم از جلوی چشماش رد میشد و اون رو مصمم تر برای ادامه راهش میکرد. اون تموم انرژی و زندگیشو توی شش ماه گذشته برای این مسابقه گزاشته بود و حتی ازادی‌های کوچیکی که قبل از اون داشت رو هم پای تمریناش تسلیم کرده بود.

رژیم های سخت، کم‌خوابی، فشار رسانه‌ها، دوری از دوستاش و از خودگذشتگی که برای راهش نشون داده بود همه و همه نشون میدادن که اون چقدر خودشو پای حرفه‌ش وقف کرده و برای ادامه زندگیش برنامه و هدف داره!! 

بالاخره هر انسانی از یه‌جایی به بعد میفهمه این زندگی باید با هدف ادامه پیدا کنه, جونگکوک هم راهه پیشرفت و تحقق ارزوهاشو توی بکس دیده بود؛ شاید اون اولا براش فقط یه ورزش ساده برای سلامتیش بود و یه راه بهتری برای استراحت دادن به اعصابه ضعیفش...

اما بعد ها متوجه شد که میتونه این رو به عنوان حرفه‌ش درنظر بگیره
حالا هم که اینجا بود..
توی یکی از بزرگترین مسابقه‌های سال روبه‌روی یکی از با تجربه ترین فایترهایی که دنیا به خودش دیده بود!!

اره اون مردی که روبه‌روش با موهای بلند عرق کرده و چشم‌های گیرایی که کمتر میشد به عمقش نفوذ کرد نشسته بود؛ جیسون موموآ بود!! مردی چهل‌ویک ساله که کمتر کسی فکر میکرد هنوزم بتونه اینطوری فایت کنه و رقیباشو از میدون بدر کنه با صدونودوسه سانت قد و بدنی ورزیده که حتی با نگاه کردن بهش هم میشد از پا دراومد و حالا هم روبه‌روی پسری بیست‌وهفت ساله نشسته بود که نسبت به سنش خیلی تجربه کسب کرده بود و از خودش صحنه‌هایی از مسابقه‌های قبلیش بجا گذاشته بود که هرکسی و به‌وجد میورد و بالاخره موموآ رو هم تحت تاثیر قرار داده بود که درخواست فایت جئون جونگکوک از کره جنوبی رو قبول کنه و این اتفاقی بود که تا حالا نیوفتاده بود!!
اما حالا که وقت باخت نبود, بود؟!
اون این همه راهو پشت سر گزاشته بود تا به اینجا برسه و نشون بده فقط بخاطر اسیایی بودنش حقش نیست انقد بابت حرفه‌ش سختی بکشه و مورد تحقیر قرار بگیره، اون حتی در کشور خودش هم مورد تمسخر بعضی رسانه‌ها قرار گرفته بود و حتی نزدیکانش...

اما حالا اینجا بود و این از همه چیز مهم تر بود, اون همه کار میتونست انجام بده همیشه با این اعتمادبنفس جلو اومده بود و نتیجش این شده بود!!
حالا وقتش رسیده..

Fight For Me Where stories live. Discover now