وقتی رسیدن تهیونگ آدرس خونه مرد رو ازشگرفت و پیاده شدن.
-واااااااای دیزنییییی لنددددد
دستس رو دور بازوی تهیونگ حلقه کرد و عین بچه های دوساله خوشحالی میکرد.
-خیلی خب اول بریم بازدید یا بریم غذا بخوریم?
-گرسنت نیست؟
-نه اول بریم بازی کنیممممم غذاااا چیه
جونگکوک با ذوق زیادی که داشت تقریبا جیغ زد.
-اومم خب اول بریم فانتزی لند.
-فانتزی لند؟
-آره دیگه اونجا یجورایی برای پریا وشخصیتای کارتونیه.انمیشینای دیزنی لند و اینا دیگه...
-اهاا پس بدو بریم بدووووو دلم میخواااد میکی موس رو ببینمممم.
-کافی بود به آینه نگاه کنی.
تهیونگ گعت و از خنده داشت منفجر میشد.خوب بلد بود جونگکوک رو چطور اذیت کنه.
-ای بابا من فکر کردم همین که به تو نگاه کنم کافیه.حیف شد پس
جونگکوک هم کم نیاورد و جواب تهیونگ رو داد که تهیونگ دست از خنده برداشت و پوکر بهش نگاه کرد.جونگکوک هم بلد بود چجوری اذیتای تهیونگ رو تلافی کنه.
بعد دست تهیونگ رو گرفت و با عجله دنبال خودش کشوند و بعد از دادن بلیط وارد دیزنی لند شدن.-صبر کن بستنی بخریم کوک.
-خیلی خب برای من شکلاتی بخر من برم اینجارو نگاه کنم.
-صبر کن کوک اینجا شلوغه ممکنه گم بشی
-یاااا گم نمیشممم صد هزار بار گفتم بچه نیسم
-خیلی خب مراقب باش
تهیونگ سمت ون بستنی فروشی رفت که طرح فانتزی و صورتی داشت و مرد میانسالی داخلش بود که پیشبندی سفید با کلاهی سفید داشت و بچه ها یا والدینشون بستنی میداد. دوتا بستنی گرفت یکی شکلاتی و یکی وانیلی.طعم بستنی وانیلی رو به هر طعم بستنی دیگه ای ترجیح میداد.
سمتی که جونگککوک گفته بود اونجا میره رفت اما اون رو ندید.دلشوره و اضطراب شدیدی به وجودش رخنه کرد.نباید جونگکوک رو به حال خودش ول میکرد.اینور اونور رو نگاه کرد اما جونگکوک رو ندید.هنوز نیومده باید همچین اتفاق مزخرفی میوفتاد و این اصلا خوب نبود.همینطور که در حال گشتن بود جونگکوک از پشت تابلویی در حال دید زدنش و بود و میخندید.تهیونگ درست مثل مادری که بچش رو گم میکنه دنبال کوک میگشت و رنگش پریده بود و از بقیه میپرسید که پسری با مشخصات کوک رو ندیدن.از بدجنسی خودش حسابی لذت میبرد اما دلش برای تهیونگ سوخت از پشت تابلو بیرون اومد و آروم پشت تهیونگ رفت.-بومممممم
تهیونگ عین برق گرفته ها از جا پرید و یکی از بستنی ها از دستش افتاد.
YOU ARE READING
𝐁𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫𝐬
Romance[پایان فصل ۱] - دیگه منو برادر صدا نکن کوک! تو برادر من نیستی! و در کسری از ثانیه ورقی برگشت خورد! Wr: Arizen Main couple: Vkook Genre: Dram/Smut/Romance/Angst