اشکاش رو پاک کرد و تکیه اشو از دیوار گرفت که تلفنش زنگ خورد.به اسم روی صفحه خیره شد و نفس عمیقی کشید.
-س..سلام
-سلام پسرم حالت خوبه؟
-خوبم
-جونگکوکی کجاست حالش چطوره؟
جونگکوکی؟چطور میتونست انقدر راحت فیلم بازی کنه؟اون تموم این مدت که تهیونگ بهش نگفته بود جونگکوک تصادف کرده خبر داشت و جوری وانمود میکرد که نمیدونه.واقعا که این زن بازیگر قابلی بود!
-راستش ج..جونگکوک تصادف کرده و حالش اصلا خوب نیست.
-چییی؟شوخی میکنی تهیونگ؟ا...الان حالش چطوره؟
تهیونگ میخواست داد بزنه"خفهههه شو دست از نمایش مسخرت بردار تو میخواستی پسرتو بکشییییی"
-حالش خوبه
میدونست این حرفش آب یخی میشه رو سر مادرش پس با اطمینان کامل گفت.
-خ..خب خداروشکر...کی برمیگردین؟
-احتمالا چند روز بیشتر بمونیم که جونگکوک حالش بهتر بشه شما اصلا نگران نباش خودم مثل شیر مراقبشم نمیزارم کسی بلایی سرش بیاره.
تیکه آخر حرفاش رو با تاکید و کنایه گفت.حالا که مادرشون میخواست باهاشون بازی کنه اصلا اشکالی نداشت.تهیونگ دست به مهره خوبی بود.
-باشه شیر مرد من مراقب خودتون باشید.
-حتما مامان
تلفن رو قطع کرد.بیشتر حرف زدن با اون زن داشت حالش رو بد میکرد.اون مادرش رو بیشتر از هرچیزی دوست داشت و حالا تموم عشق و علاقش به تنفر و عصبانیت تبدیل شده بود.نمیدونست باید چیکار کنه اما اینو میدونست که تا زمانی که دلیل اینهمه اتفاق رو نفهمیده جونگکوک رو برنمیگردونه.جونگکوک تو شرایط مناشبی نبود پس نمیتونست هنوز حرفی ازین موضوع بهش بزنه و مهم تر از همه اون یه عذر خواهی بزرگ به آرورا بدهکار بود.اون قضاوتش کرده بود درسته چیزی بهش نگفته بود اما عذاب وجدان داشت.
اصلا چرا مادرش باید از اسم آرورا استفاده کنه؟
افکارش رو کنار زد و سیگارش رو بین لباش گذاشت و روشن کرد.-تهیونگ؟
سرش رو برگردوند که با چهره نگران آرورا روبه رو شد.
-چیزی شده؟
-نه.حالت خوبه؟
-هوم خوبم
-از وقتی برگشتی احساس میکنم اتفاقی افتاده.تهیونگ میتونی بهم بگی و راحت باشی.
-چیزی نشده..آرورا
-بله
-معذرت میخوام
آرورا پلکش بالا پرید و نزدیک تر رفت.
YOU ARE READING
𝐁𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫𝐬
Romance[پایان فصل ۱] - دیگه منو برادر صدا نکن کوک! تو برادر من نیستی! و در کسری از ثانیه ورقی برگشت خورد! Wr: Arizen Main couple: Vkook Genre: Dram/Smut/Romance/Angst