مِه

158 45 111
                                    

متیو آخرین چمدون رو که متعلق به جوزفین بود، داخل صندوق عقب ماشینش گذاشت و وقتی در صندوق به راحتی بسته شد، با رضایت لبخند زد.

بعد از خوردن عصرانه و بازگشت زین، متیو جوزفین رو راضی کرده بود تا همه با هم سوار ماشین متیو بشن و بالاخره بعد از کمی بحث، وسایل همه رو داخل ماشین خودش جا داده بود.

جوزفین خنده‌ی کوتاهی کرد و انگشت‌هاش رو بین موهای متیو برد و بعد از به هم ریختنشون، سوار ماشین شد. زین با دیدن اون صحنه ناخودآگاه نگاهش سمت هری رفت، اما وقتی با هری چشم در چشم شد، بدون هیچ واکنشی رفت تا سوار ماشین بشه.

هری، آرنه رو در آغوش گرفت و روی صندلی پشتی نشست و در رو بست؛ خودش رو به در چسبوند و دخترک رو توی بغلش نگه داشت انگار که باید از زین که هیولایی متعفن بود، فاصله می‌گرفت.

متیو هم در آخر وارد ماشین شد و بعد از باز کردن در پارکینگ با ریموت، ماشین رو روشن کرد و به راه افتاد. خلأ عمیقی از جنس سکوت، اون اتاقک کوچک رو در بر گرفته بود. زین با فشردن انگشتش روی یک دکمه و پایین کشیدن شیشه‌ی ماشین، اون خلأ رو با هوایی تازه پر کرد.

هری نفس عمیقی کشید و آرنه رو به سینه‌ی خودش فشار داد. دختر ازش فاصله گرفت و از بین دو صندلی به جلو خم شد تا به پدرش برسه. هری کمر آرنه رو نگه داشت تا امنیت دخترک رو تضمین کنه.

-آهنگ بذار بابایی.

با لمس کردن شانه‌ی متیو، توجه پدرش رو به خودش داد.

-هر چی دختر شیرینم بخواد.

لبخندی به وسعت بی‌نهایت روی لب‌های متیو نشست وقتی ضبط رو روشن می‌کرد. برای شروع اجازه داد آهنگی رندم پخش بشه. صدای گیتار توی ماشین پخش شد و متیو صدای آهنگ رو بیشتر کرد وقتی متوجه شد Hotel California در حال پخشه. همزمان با شنیده شدن صدای درامز، متیو دست‌هاش رو جوری که انگار داره درامز می‌زنه بالای فرمون ماشین تکون داد و همراه دان هنلی شروع به خوندن کرد.

زین سرش رو کمی از شیشه‌ی ماشین بیرون برد و چشم‌هاش رو بست تا فقط به آهنگ گوش بسپاره و از حرکت باد روی صورتش و بین موهاش لذت ببره.

آرنه که با سلیقه‌ی موسیقی متیو بزرگ شده بود، با پدرش با لحنی کودکانه و صدایی بلند هم‌خوانی می‌کرد. جوزفین نیم نگاهی به مرد مورد علاقه‌ش انداخت و بعد به دختر کوچولوی شیرینی که از اعماق وجود اون آهنگ رو می‌خوند. صدای خنده‌ی نرم اون زن توی ماشین پیچید و سبب شد هری هم لبخند‌ بزنه.

حالا هری هم به گروه دو نفره‌ی آرنه و متیو پیوسته بود و متن آهنگ رو با صدایی رسا می‌خوند. کمی خودش رو جلوتر کشید و وقتی آرنه برگشت و دست‌هاش رو دور گردن هری حلقه کرد، پسر همزمان با خوندن آهنگ، بدن خودش و آرنه رو در رقصی بی‌نظم اما پرشور حرکت می‌داد.

سومین نفر(زری استایلیک)Where stories live. Discover now