صدای موسیقی بیکلام حتی تا طبقه ی دوم جایی که اتاقش هم بود،میومد و همهمهی جمعیت نشون میداد که نباید بیشتراز این دیر بکنه
نگاهش رو به دستبند نقره ی روی میز انداخت و با تردید اون رو دور دستش گذاشت و قفلش رو بست
پلاک کوچیک دستبند میدرخشید و بیشتر حروف (NH.M) رو نمایان میکرد
-امشب همچی خوب پیش میره.
با خودش تکرار کرد و از اتاق بیرون رفت
با هرقدمی که بطرف راه پله برمیداشت صدای پیانوی درحال نواختن بیشتر میشد و استرس و اضطراب نایل بیشتر
یکی یکی پله هارو پایین اومد و با نگاهی کوتاه به جمعیت متوجه ی جیمز که از درب ورودی سالن داخل اومد،شد
-شت
خواست راهش رو دوباره بطرف اتاقش کج کنه،اما به این فکر کرد که بلاخره باید وارد جمع بشه و با جیمز و زین روبرو بشه
پس بیخیال شد و از اخرین پله هم پایین اومد
جیمز با دیدن نایل از دور نفس عمیقی کشید و بطرفش رفت
-هی بیب
نایل سرش رو بالا اورد و با دیدن یک جفت چشم قهوه ای و مهربون لب پایینش رو به دندون گرفت
-خوشحالم میبینمت جیمز
جیمز لبخندی زد و دست دراز شده ی نایل رو تو دستش گرفت و اون رو بطرف خودش کشید تا فاصلشون ازبین بره و بتونه اون رو بغل کنه
-واقعا میخوای من از بغل کردنت بگذرم؟
دستهاش رو دور کمر نایل حلقه کرد و گردنش رو عمیق بو کشید
-وقتی که هنوز کسی از رابطمون خبر نداره،اره
نایل با استرس به اطراف نگاه میکرد، هردو دستش رو روی سینه اش گذاشت و فاصله ای ایجاد کرد
ج-بلاخره متوجه میشن
همینطور که دست جیمز رو گرفته بود ،جلوتر از اون حرکت کرد و چشمهاش رو چرخوند
-بهتره بریم نوشیدنی بخوریم
پیشنهاد داد تا فقط از اون جو فاصله بگیرن
یه شات از ودکای روی میز بزرگ نوشیدنیها برداشت و اون رو نوشید
-واااو نایل هوران میخواد تا آخر شب مست کنه؟
جیمز با خنده گفت و به صورت و گردن قرمز شده ی پسرک نگاه کرد
کمی بیشتر بهش نزدیک شد و انگشتهاش رو مابین انگشتهای نایل قرار داد-اوه ببین کی اینجاست.. دکتر فرانکو،فکر نمیکردن چیزی بتونه تورو از بیمارهات جدا کنه
صدای زین باعث شد هردو پسر بطرفش برگردن
نگاه کوتاه و سردی به دستهای بهم قفل شدشون انداخت
YOU ARE READING
𝐇𝐀𝐋𝐅 𝐁𝐑𝐎𝐓𝐇𝐄𝐑 (𝐳𝐢𝐚𝐥𝐥)
Fanfiction- خواهش میکنم ولم کن ت...تو نمیتونی با برادرت همچین کاری کنی! + برادر؟!! ببین بیب میتونم همین الان تورو جلوی مادرت به فاک بدم بدون اینکه چیزی بگه پس ساکت شو بزار کارمو بکنم ... (Ziall)🔞 #1- ziall #1- zaynmalik