⚡
با توانی که براش مونده بود کنار کاناپه ی چرم مشکی رنگ رو گرفت و نشست
ناله ای بخاطر سر و بدن دردمندش سرداد
چندبار چشماش رو باز و بسته کرد تا دوبینی که داشت ازبین بره اما انگار فایده ای نداشت
لیوان کوتاه مربعی شکل که درونش از ویسکی پرشده بود رو یکنفس نوشید و به جمعیتی که روبروش درحال رقص بودن چشم دوخت و با ریتم اهنگ خودش رو تکون میداد
اما وقتی پسری رو دید که روبروش ایستاد و باعث شد دیگه نتونه استیج رو ببینه اخمی کرد
خواست حرفی بزنه اما پسر با نیشخندی شیطون بهش نزدیک شد و کنارش نشست
-سلام
-تو دیگه کی هستی؟!
لیام با لحن کشیده گفت و به چهره ی آشنای پسر چشم دوخت
-اوه تو چه رئیسی هستی که کارکنان شرکتت رو نمیشناسی؟
پسربه حرف خودش تک خنده ای کرد و به حرکات عجیب لیام که سعی داشت از سرجاش بلند بشه اما توانش رو نداشت ،چشم دوخت
-کجا میخوای بری؟
-دستشویی
پسر چشماش رو چرخوند و دست لیام رو کشید تا اون رو بلند بکنه
-چرا انقدر مست کردی که حتی تنهایی نمیتونی بری دستشویی؟اگه من نبودم میخواستی چیکار کنی؟
-خیلی حرف میزنی
لیام با اخم گفت
پسرک لیام رو کنار دستشویی سرپایی برد و خواست ازش دور بشه که لیام دستش رو گرفت
-سرم گیج میره..کجا میخوای بری؟
-من نمیتونم کنارت وایستم تا تو کارتو بکنی
پسر با خشونت گفت اما انگار دیر شده بود چون وقتی نگاهش رو به پایین تنه ی لیام داد چشماش گردشد و با حالتی چندش عق زد
لیام وقتی واکنش اون پسر رو دید بلند خندید و سرش رو تکون داد
-قیافتو جوری میکنی که انگار خودت دیک نداری!
دیکش رو تو شلوارش فرو برد و زیپش رو بالا کشید
-هی دستای کثیفت رو به من نزن
پسرک وقتی دید لیام برای مانع از زمین افتادنش قراره دستش رو بگیره زودتر گفت و بهش اشاره کرد تا دستاش رو بشوره
لیام چشماش رو چرخوند و با قدمهای سست و نامتعادلش به سمت روشویی رفت..
وقتی کارش تموم شد خواست بطرف همون پسر آشنا اما ناآشنا بره که سرگیجش باعث زمین افتادنش شد
-شتتت
پسرک داد زد و بطرفش رفت
بدن سنگینش رو با هرچه توان بلند کرد
KAMU SEDANG MEMBACA
𝐇𝐀𝐋𝐅 𝐁𝐑𝐎𝐓𝐇𝐄𝐑 (𝐳𝐢𝐚𝐥𝐥)
Fiksi Penggemar- خواهش میکنم ولم کن ت...تو نمیتونی با برادرت همچین کاری کنی! + برادر؟!! ببین بیب میتونم همین الان تورو جلوی مادرت به فاک بدم بدون اینکه چیزی بگه پس ساکت شو بزار کارمو بکنم ... (Ziall)🔞 #1- ziall #1- zaynmalik