🖖🏽
وقتی صدای الارم گوشیشو شنید چشمهای سرخش رو باز کردبا حرص از کنار تیموتی که تا همین لحظه کلی لگد بهش زده بود و باعث شده بود یک ثانیه هم نتونه بخوابه ،بلند شد
بطرف سرویس بهداشتی اتاقش رفت و دوش گرفت
حولش رو دور کمرش پیچید و بعداز خشک کردن موهاش بسمت اتاقش رفت
نیم نگاهی به پسرک که کل تخت رو اشغال کرده بود و دهنش تا جایی که امکان داشت باز مونده بود،انداختاگه این موجود بدخواب بخواد هرشب روی تختش بخوابه،قطعا از اتاق و خونش که هیچ، از شرکت هم مینداختش بیرون
تیشرت رزگلد بهمراه شلوار پارچه ای کرم رنگش رو تنش کرد و بعد از انداختن ساعت و زدن ادکلن مورد علاقش بطرف تختش رفت تا پسرک رو بیدار کنه
-اوه..شت
با ناباوری زیرلب گفت و نگاهی غمگین به بالشتش که حالا زیرسر تیموتی بود و یک قسمتش بخاطر آب دهنش خیس شده بود،انداخت
-پسربچه ی 5 ساله
با حرص گفت و دستش رو روی بازوی سردش گذاشت
-هی بیدارشو
دوباره تکونش داد
-تیمو با توام بیدارشو درغیراین صورت باید تا کمپانی پیاده بیای
پسرک ناله ای کرد و با چشمهای بسته صورتش رو از بالشت لیام فاصله داد و غر زد
-اگه نزاری بخوابم دوباره عکسهای نودتو تو کمپانی پخش میکنم
لیام نتونست توجهی به حرف تیموتی بکنه،وقتی که دید آب دهنش کش اومد و دوباره روی بالشتش ریخت
بی اختیار عق زد و به خودش قول داد دیگه نزدیک اون بالشت نشه
-اوکی،پس اگه امروز نیای کمپانی از حقوقت کم میشه..خوب بخوابی
اون از اتاق بیرون رفت و بطرف خروجی خونه اش راه افتاد
-بیا دیکمو بخور رییس
زمزمه کرد
اما کمی طول کشید تا مغزش حرفهای رییسش رو تجزیه تحلیل کنه
پس یکهو از روی تخت بلند شد
و با همون حالت خواب آلودگیش دنبال لیام رفت
وقتی دید اون سوار ماشینش شده و قصد حرکت داره،سرعتش رو بیشتر کرد و جلوی ماشینش ایستاد
-صبر کن
نفس نفس میزد و با اون چشمهای پف دار و موهای فر بهم ریخته اش به لیام نگاه کرد
-فقط پنج مین بهم زمان بده تا بیام
لیام نیشخندش رو پنهان کرد و چشمهاش رو چرخوند
- توباید 10 دقیقه پیش ورودیتو توی شرکت ثبت میکردی،به هرحال اینم باعث کم شدن حقوقت میشه
ESTÁS LEYENDO
𝐇𝐀𝐋𝐅 𝐁𝐑𝐎𝐓𝐇𝐄𝐑 (𝐳𝐢𝐚𝐥𝐥)
Fanfic- خواهش میکنم ولم کن ت...تو نمیتونی با برادرت همچین کاری کنی! + برادر؟!! ببین بیب میتونم همین الان تورو جلوی مادرت به فاک بدم بدون اینکه چیزی بگه پس ساکت شو بزار کارمو بکنم ... (Ziall)🔞 #1- ziall #1- zaynmalik