پارت اول:ساز من
شوگا:
دو رِ می فا سل لا سی.....
تا قبل از اینکه صداشو بشنوم تنها نجوایی بود که تو گوشم میپیچید
و کلید های سیاه سفید پیانو درست تا قبل از اینکه ببینمش مثل فیلمای قدیمی روبروی چشمام پخش میشدن
همش از اون کلاس لعنتی شرو شد.....شاید اگ هیچوقت اونجا ثبت نام نمیکردم هیچکدوم ازین اتفاقا نمیوفتادن....
*****
فلش بک
سوم شخص
صدای زنگ خوردن ساعتو شنید از خواب بیدار شدو خاموشش کرد همونطور که منگ بود کشون کشون خودشو تا دستشویی کشید. بعد از مسواک زدن شستن دست و صورتش لباساشو عوض کردو کتابا و مجله های موسیقی شو گذاشت تو کیفش
تا اموزشگاه کلا10 دیقه راه بود پس به خودش زحمت نداد تا با اتبوس بره و ترجیح داد مینبر بزنه و از مسیر توی پارک جنگلی بره.....مسیری که حتی خودشم نمیدونست که شروع این داستان احمقانه و زیبا بود.
-سلام !ببخشید شما میدونید اموزشگاه موسیقی سونیاندان از کدوم طرفه؟
یکی از هندزفری های تو گوششو در اوردو از فکرو خیالش خارج شد
-گفتی سونیاندان؟ تو اونجا موسیقی کار میکنی؟
-بله!
-منم دارم میرم همونجا اگه میخوای باهم بریم
-اوه!خیلی ممنونم
اولای راه به هم چیزی نگفتن ولی وقتی به وسطای پارک رسیدن این تهیونگ بود که سکوت سنگین بینشونو شکوند
-اهنگ گوش میدی؟
-اوهوم
-نمیخوام فضولی کنم ولی میتونم بپرسم چی گوش میدی؟
و بعد حرکت ناگهانی شوگا بود که یکی از هندزفری هارو از گوش خودش در اورد گذاشت تو گوش تهیونگ
-ویولون؟
یونگی سر تکون داد
-پس ویولون کار میکنی؟
-نه.ساز من پیانوعه.......ولی صدای ویولون همیشه منو مدهوش میکنه
-پس چرا ویولونو انتخاب نکردی؟
-چون نمیتونم...انگار دلم گیر پیانوعه...انگار نمیتونم ازش جدا بشم میدونی انگار عاشقش شدم
با صدای ریزخند تهیونگ به خودش اومد
عصبی پرسید:خنده دار؟!!!!
تهیونگم وقتی دید شوگا ناراحت شده به خودش اومد گفت:
نه فقط تا حالا ادمی مثل تو ندیدم که انقدر لطیف صحبت کنه و بی مکث و با لبخند گفت:
ساز من ویولونه
شوگا سر چرخوند سمت تهیونگ و پرسید:واقعا؟ خ..خب خیلی خوبه
تهیونگ گفت:اگه بخوای میتونیم باهم کار کنیم
شوگا که همزمان حس تعجب و شادی و سرخ شدنو باهم داشت گفت
ح..حتما بهش ف..فکر میکنم
تهیونگ لبخند گشادی زدو هردو به روبروشون نگا کردن
دیگه نزدیکای اموزشگاه بودن چون از اون فاصله میتونستن تابلوی بزرگ اموزشگاهو ببینن
*اموزشگاه موسیقی سونیاندان*
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
خب بانیا این پارت اول بود خودم میدونم خیلی کم بود ولی میخوام نظراتتونو بدونم درباره ش اگه دوس دارین پارتای بعدو طولانی تر کنم :}
ببینین کیوتا من خودم مخالف پارت طولانی مثلا در حد 10 دیقه ام پارتا باید زیاد باشن ولی نوشته ها همون در حد پنج شیش دیقه امیدوارم همراهی کنید
YOU ARE READING
incorrect love
Fanfictionهیچوقت فکر نمیکردم چیزی بیشتر از یه پیانو بتونه منو به خودش جذب کنه احساس میکردم که تا اخر عمر نمیتونم عاشق بشم....انگار قلبم از سنگ بود اما همه یه روز عاشق میشن...حتی به غلط داستان منم همینه یه عشق غلط !این فیک فقط برای ارمی ها نیست! کاپل اصلی:...
