نویسنده: برلین
صدای نفس نفس زدن های خودش تو سرتاسر فضای باشگاه پیچیده بود
تردمیل و روی دور کند تنظیم کرد تا این چند دقیقه ی اخر با ارامش بگذرونه
با شنیدن صدای در سرش و کج کرد ولی چیزی ندید با خودش زیر لب گفت:لابد توهم زدم ...اما با قرار گرفتن دستی روی بازوهای ورزیده اش فهمید توهم نبوده و گالف پسرک شیطونش اینبار هم خواسته سوپرایزش کنه
+ پس بیدار شدی ...
گالف همینطور که با انگشتش روی بازوی میو خط های نا مفهوم میکشید هوم ارومی گفت و با حالت کیوتی اخم هاش و در هم کرد:کجا بودی اونوقت؟ چرا وقتی بیدار شدم ندیدمت؟
میو از کیوتی پسرک رو به روش ضعف کرد و لپش و کشید :میبینی که اومدم ورزش کنم ...یعنی میخوای بگی پلیسمون انقدر زود به زود دلش برای دوست پسرش تنگ میشه ؟
میو انتظار داشت گالف اینبار هم ضدحال بزنه و تیکه ای حواله اش کنه ولی با قرار گرفتن دست گالف روی پایین تنه اش جریان برقی از بدنش رد شد و نزدیک بود از تردمیل پایین بیفته
- اوم چرا که نه؟ الانم اومدم دلتنگیم و برطرف کنم
میو نیشخند شیطانی ای روی لب هاش نقش بست و بعد از خاموش کردن دستگاه از تردمیل پایین پرید
گالف لب پایینشو بین دندون هاش گرفت و باعث شد نگاه میو رو روی خودش بکشه
گالف همچنان عقب عقب میرفت و میو جلو میومد تا جایی که گالف به آینه ی پشت سر برخورد کرد و فهمید این جا ته راهشه و دیگه نمیتونه فرار کنه
میو پوزخندی زد :کجا میرفتین جناب کاناووت؟ داشت خوش میگذشت ...
گالف لبخندی زد و گفت :حالا که میبینم آف کارم داشت و بهتره برم ببینم چی میخواد
میو دستشو دو طرف گالف قرار داد و مانع فرارش
+ نه دیگ فرار نداریم اف یکم بیشتر باید صبر کنه
گالف خواست حرفی بزنه که لبهاش اسیر لب های خواستنی میو شدند و بوسه ای نفس گیر شروع شد
گالف دستشو روی شونه ی میو گذاشت و چنگی زد و میو اونو بلند کرد
ناخوداگاه پاهای گالف دور کمرش حلقه شدند
بوسه های میو به صورت پروانه ای از صورتش به گردنش منتقل شدند و حالت محکم تری به خودشون گرفتن به طوری که با گزیده شدن قسمتی از پوست گردنش آخی از میان لب هاش فرار کرد
میو لحظه ای از بوسیدن دل کند و پیراهن گالف و از تنش خارج کرد گالف با شیطنت پاشو بین پای میو گذاشت و فشار ارومی وارد کرد
- میبینم که یکی اینجا بد بی قراره رییس
+ درست میبینی ...و یکی دیگه قراره تاوان بی قراری شو بده
STAI LEGGENDO
Maze (HezartO)
Fanfiction🔸️مقدمه: قصه، قصه ی مردیه ک تو هزارتوی زندگیش گم شده... خلافکاری سخت گیر که همه از اسمش میترسن... و خلافکار داستان ما هدفِ گالف کاناووت سرگرد دادگستری میشه و تمام زندگی شو میزاره تا بتونه اونو دستگیر کنه... و چی میشه اگر زندانی داستان عاشق زندان با...