15.دست‌هات رو می‌خوام❄️

2.7K 393 276
                                    

«بذار توی همین لحظه یادم بره که چه‌قدر دست‌هات رو
می‌خوام و تو هیچ وقت مال من نمیشی.»

****

Song: 3:00Am, Finding hope

دست‌هاش روی پوست شیری تنش عشق بازی می‌کردن و حسش مثل تجربه کردن بهشت بود.
وقتی که خط به خط بدنش داشت زیر انگشت‌های مورد علاقه‌اش لمس می‌شد و اون با گاز گرفتن لب‌هاش هر بار ناله‌ی خفه‌ای می‌کرد و همین عطش مرد رو بیشتر می‌کرد.
مردی که نیم‌رخ پرستیدنیش توسط نور آبی رنگ ماه روشن شده بود و موهای فِرِش روی صورتش سایه انداخته بودن:

_ت-تو خیلی خوشگلی...

شنیدن این حرف از بین لب‌های سرخ رنگ مرد کافی بود تا بخواد برای لمس شدن بیش‌تر التماس بکنه و با چنگ زدن گردنش، اون رو بیش‌تر روی بدنش خم بکنه.
مشتاق بوسیدنش بود، بوسیدن لب‌هایی که طعم توتون می‌داد و عطری که لا به لای موهای مرد گم شده بود، مدت‌ها بود که رویای زندگیش بود:

_می‌خوامت ته.

شکستن اسمش، بر خلاف گذشته برای مرد خوشایند بود و با زل زدن به چشم‌های رنگ شبِ جونگکوک
و موهایی که دوباره تبدیل به آبی مورد علاقه‌اش شده بود، پیچشی رو زیر دلش احساس کرد.

صدای موج‌های دریا که هر بار به تخته سنگی می‌خورد با نفس‌های بلندشون ترکیب شده بود و تهیونگ بی‌طاقت بود. بی‌طاقت لمس کردن مردی که عطر قهوه‌اش به خوبی زیر بینیش پیچیده بود و باعث می‌شد حریص‌تر بشه. حریص برای پرستیدن تمام انحنای بدن بی‌نقصش و عضلاتی که به خوبی زیر انگشت‌هاش کشیده می‌شد:

_منم می‌خوامت ابر کوچولو.

با پایان دادن جمله‌اش، لب‌هاش مسیر دلخواهش رو پیدا کرد و با گذاشتنشون روی لب‌های خطی مرد، طعم مورد علاقه‌اش رو چشید.

****

با خیسی‌ای که روی لب‌هاش حس کرد، چشم‌هاش رو ترسیده باز کرد و با دیدن اینکه روی زمین مقابل پنجره‌ی بزرگ برجش به خواب رفته، لبخند غمگینی روی لب‌هاش نشست و دستش رو روی مرطوب بودن لبش کشید.
نگاهی به وضعیت داغون پایین تنش انداخت و از دیدن برآمدگی بزرگی که روی شلوارش احساس می‌کرد، بدنش لرزید و سرش رو با خستگی به شیشه‌ی پنجره تکیه داد:

_توی رویای من تهش به من دل می‌بندی...

با غم زمزمه کرد و خیره به آسمونی که نزدیک‌تر به خودش احساس می‌کرد دستش رو به شلوارش رسوند و اون رو از پاهاش خارج کرد.
آلتش رو از حصار باکسرش خارج کرد و وقتی چشمش به سرِ سرخ رنگ و شیارهای بازش که می‌تونست خروج پریکام رو ازشون احساس کنه افتاد، ناله‌ی دردمندی کرد و لبش رو از حجم این فشار گاز گرفت.

SWEET DREAM | KOOKV [VKOOK]Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz