« تو میخواستی ماه رو روی تنم نقاشی کنی. اما خودت ماه من بودی.»
****Song: RINI, Lay You Down
جونگکوک با رسوندن یونجون به هتل مانع پیاده شدن تهیونگ شد و باعث شد نگاه متعجب تهیونگ به سمتش برگرده:
_دیروقته! کجا میخوایم بریم!؟
جونگکوک لبخند محوی زد و با فشردن پاهاش روی پدال گاز سمت مسیر مورد نظرش روند:
_میفهمی.
دستش رو سمت ضبط برد و با زیاد کردن آهنگ مانع از کنجکاوی تهیونگ شد و تهیونگ هم ترجیح داد سکوت کنه تا متوجه بشه که قصد جونگکوک از این حرکت چیه و قراره به کجا برن!
نمیدونست چه قدر گذشته بود که با رسیدن به مکان ناآشنا و خلوتی، ابروهاش از تعجب بالا رفت و قبل از اینکه پیاده بشه، جونگکوک مانعش شد:_بشین. هنوز نرسیدیم.
سرعت ماشین رو کم کرد و با گذشتن از راه باریکی بالاخره به مکان مورد نظرش رسید و ماشین رو خاموش کرد. کمربندش رو باز کرد و بدنش رو سمت تهیونگ برگردوند و با لحن ملایمی گفت:
_میتونی پیاده بشی.
تهیونگ هنوز هم هیچ پیش زمینهای از اینکه قرار بود با چه چیزی مواجه بشه نداشت؛ چون تمام اطرافش رو تاریکی فرا گرفته بود. وقتی از ماشین پیاده شد تونست منظرهی شگفت انگیز مقابلش رو ببینه. تمام شهر زیر پاهاش قرار داشت و تهیونگ جوری بهشون تسلط داشت که انگار مالک تمام اون ساختمانهای شیک و مجلل بود:
_نظرت چیه!؟
جونگکوک بود که در حالیکه بدنش رو سمت خودش میکشید ازش پرسید و تهیونگ فقط تونست پلکی از اون همه زیبایی بزنه. نور ساختمانها روی بخشی از شهر افتاده بود و درست مثل یه اسباب بازی به نظر میرسیدن. با اینکه بارها این دید رو از پنتهاوس جونگکوک به شهر داشت اما انگار اینجا بالای این تپه در حالیکه هیچ شیشهای مانعشون نبود همه چیز واقعی تر به نظر میرسید:
_این ... فوق العادهاست.
+درست مثل تو.
جونگکوک زیر گوشش زمزمه کرد و تهیونگ تونست حسش رو تا روی انگشتهاش احساس کنه. تمام اجزای صورتش شکل عمیقی از احساس رو به خودشون گرفت و نیمرخش رو سمت صورت پرستیدنی جونگکوک برگردوند و شروع به لمس موهای نرمش که با وزش باد به این طرف و اون طرف میرفتن کرد:
CZYTASZ
SWEET DREAM | KOOKV [VKOOK]
Fanfiction-Completed رویای شیرین❄🌨 انگشتهای بلندش به نرمی دور کمر باریک مرد حلقه شد و پوست بیرون زده از پیراهنش رو نوازش کرد، در حالیکه از گردنش عطر تلخ و قهوهی همیشگیش رو نفس میکشید، زمزمه کرد: _تو منو آبی میکنی... دمِ عمیقی گرفت و رد لبهای داغش رو روی...