🐾 • قسمت هجدهم •🐾

6.4K 2.4K 1.5K
                                    

بعد از تقریبا بیست دقیقه خیره موندن به سقف، که توش گوشیش تقریبا نود بار زنگ خورد، پسر چشم‌عسلی به این نتیجه رسید حتی اگه به یأس فلسفی رسیده و حس خودکشی دردناک به وسیله خوابیدن تو وان اسید رو داره، ولی نمی‌تونه مسئولیت‌هاش رو ایگنور کنه و باید خودش رو جمع کنه. با لب‌های آویزون از رو تختش بلند شد و چون از قبل حاضر شده بود و وسطش دوباره دچار بحران هویتی شده بود، فقط کوله حاوی لپ‌تاپ و دوربینش رو برداشت و با چپوندن گوشیش توی جیب جین گل و گشادش از اتاقش بیرون اومد. مادرش طبقه پایین روی مبل نشسته بود و با دیدنش خارج از اتاق اونم با لباس بیرون بعد از یه هفته تارک دنیا شدن، شوکه پلک زد.

-احتمالا کارم زیاد طول بکشه و اونی که قراره ازش فیلم بگیریم رو بعدش ببریم شام. منتظرم نشید.

آروم گفت و مادرش فقط یه "مراقب باش" آروم بهش گفت و بکهیون همینطور که بند کوله‌اش رو روی شونه‌اش جا به جا میکرد هوم کرد. امیدوار بود مود بدش روی اخلاقش تاثیر نذاره. دوست داشت کسایی که برای کمک سمت مجموعه‌اشون میومدن حس امنیت داشته باشن. سعی کرد اصلا به سمت خونه پارک‌ها نگاه نکنه و فقط مستقیم راهش رو بره ولی با صدا شدن اسمش اونم با یه صدای به‌شدت آشنا شوکه ایستاد و چرخید. چانیول تو فاصله بین پرچین‌ها و دیوار خونه‌هاشون ایستاده بود و داشت سیگار می‌کشید و بکهیون نمی‌دونست به چه دلیل جهنمی‌ای اون پسر یهو خواسته بهش توجه نشون بده. در واقع اون الان حتی از اون عطر کوفتی هم نزده بود. ولی فقط کامل چرخید و یکی دو قدم به چانیول نزدیک‌تر شد.

-بله؟

چانیول تکیه‌اش رو از دیوار گرفت و اونم جلوتر اومد.

-شماره‌ات رو بهم بده بیون.

ابروهای بکهیون بالا پریدن.

-شماره من رو می‌خوای چیکار؟

با شوک خالص سوال کرد و چانیول سرش رو کج کرد.

-هوم...ما خیلی ساله همسایه‌ایم. باید شماره همدیگه رو داشته باشیم. اینطور فکر نمی‌کنی؟

بکهیون زبونش رو روی لب‌هاش کشید. امروز از اون روزهایی نبود که دلش برای چانیول بره یا مود خوبی داشته باشه. پس فقط یه اخم کمرنگ کرد.

-دقیقا به همین علت این سوال برام پیش اومد که ما خیلی ساله همسایه‌ایم و تو هیچ‌وقت اهمیتی به من یا شماره‌ام یا هیچ کوفتی مربوط بهم ندادی. پس یهو چی شده؟

چانیول هم متقابلا اخم کرد.

-داری برام ناز می‌کنی؟

بکهیون چشم‌هاش رو درشت کرد.

-من؟ برای پارک چانیول خفن و بی‌نظیر ناز کنم؟ خدا به دور! فقط سوال داشتم علیاحضرت!

چانیول که به نظر می‌رسید واقعا از رفتارش جا خورده، چشم‌هاش رو باریک کرد و یه قدم دیگه بهش نزدیک شد.

🐾 • Catnip •🐾Donde viven las historias. Descúbrelo ahora