پارت پنج

166 24 18
                                    

جن او را به اتاقی بزرگ هدایت کرد

وقتی وارد شد میزی بلند را وسط اتاق دید...دور تا دور میز صندلی های زیبایی چیده شده بود

با کنجکاوی به صندلی ها نگاه کرد و وقتی سرش را بلند کرد لوسیوس مالفوی را در راس انها دید..

لوسیوس درحالی که مثل همیشه لباسی تیره به تن داشت به او نگاه میکرد

ارام به لوسیوس نزدیک شد و درحالی که فقط سه صندلی با او فاصله داشت ایستاد!

متوجه حرکتی پشت سرش شد و پس از ان همسر لوسیوس را کنار او دید

نارسیسا با چشمانی مغرور و پر از نفرت به الیا نگاه کرد و بر صندلی ای کنار لوسیوس نشست

لوسیوس:بشین!

با صدای لوسیوس سرش را بلند کرد و به او نگاه کرد...مشخص بود دارد با او حرف میزند

به ارامی بر روی همان صندلی کنار دستش...یعنی سومین صندلی به لوسیوس نشست!

میتوانست نگاه های پر از نفرت نارسیسا را احساس کند.
.اما سرش را بلند نکرد و تنها به دستانش خیره شد!

صدای اپارات های جن ها و پس از ان پر شدن میز از صبحانه باعث شد نارسیسا نگاهش را از الیا بگیرد و با پشقابش مشغول شود!

لوسیوس:دریکو کجاست؟

نارسیسا:تو اتاقشه..ترجیح داد همان جا صبحانه بخوره

لوسیوس حرفی نزد اما گفتگو کوتاه بین لوسیوس و نارسیسا...الیا را کنجکاو کرد

احتمالا انها فرزندی داشتند.....اما چرا او برای صبحانه نیامده بود؟

شاید بخاطر الیا بود.....اولین نظریه ای که به ذهنش رسید همین بود....قطعا بخاطر او بود!

حتما نمیخواست او اینجا باشد!

سعی کرد دوباره به تنهاییش فکر نکند و خودش را با صبحانه مشغول کند...

اما نگاه های گاه و بی گاه نارسیسا این اجازه را نمیداد!

دراخر ارام از صندلی بلند شد و با صدای ارامی گفت:ممنون

خواست سمت در برود اما صدای لوسیوس مانع شد

لوسیوس:برای دو ساعت دیگه اماده باش.‌.باید برای خرید وسایل برای هاگوارز به کوچه دیاگون بریم

الیا سرتکان داد و ترجیح داد زودتر از جلوی چشم نارسیسا دور شود

ان زن تنها با نگاهش او را میترساند!

وقتی به اتاق رسید...روی تخت بزرگ وسط اتاق نشست و به اطراف نگاه کرد

شب گذشته اصلا به اتاق دقت نکرده بود و حالا تازه متوجه بزرگی و زیبایی خاص اتاق شده بود

The monster inside+18Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin