- کراوات ببندم یا نبندم؟
برای بار چندم کراوات و از دور گردنش که شل آویزان بود در آورد.
جونگین با لبخند به سمتش رفت و از پشت به کیونگسو که جلوی آینه درگیر بود چسبید.
دستشو بالا آورد و دکمه ی بالایی پیراهن کاربنی رنگشو باز کرد. سرش کنار گوش پسر قد کوتاه ترِ تو آغوشش بود. با شیطنت نفسشو روی پوست حساس شده ی دوست پسرش خالی کرد که باعث مور مور شدن کیونگسو شد.+ بیبی چرا اینقدر خودتو اذیت میکنی؟ الان عالی هستی. نیاز به کراوات نیست ،غریبه ای که بینمون نیست.
کیونگسو چرخید و سرشو کمی برای دیدن پسر قد بلند بالا آورد.
- میدونم. فکر کنم استرسم بخاطرِ شروع کارم باشه. ببخشید اذیت شدی.
جونگین فاصله رو صفر کرد و با گره کردن دستش دور کمر کیونگسو کامل تو بغل کشید.
+ حتی یکمم اذیت نشدم من فقط الان برات بی نهایت خوشحالم و...
کیونگ سرشو با سکوت جونگین برای شنیدن ادامه جملش از روی سینش برداشت و بالا آورد که شوکه هینی کشید و خواست عقب بکشه.
جونگین با فشار آوردن به کمر کیونگسو از عقب نشینی اش جلوگیری کرد و با یک دست دکمه و زیپ پسره چسبیده بهشو پایین کشید.- خدایا، واقعا داری چکار میکنی جون؟
و برای جدا کردن جونگین دست به ساعدش انداخت. جونگین بی توجه به تقلا کردن های پسر دستشو وارد باکسرش کرد که کیونگسو ناله ای از تماس انگشت های جونگین با کلاهک آلتش کرد.
جونگین با دو انگشت شروع به فشارهای آرومی کرد و با لحن خماری هس هس کرد:+ آروم باش کارمند کوچولو، فقط میخوام ریلکس شی.
کیونگسو با بازی انگشت های جونگین با آلتش ضعف کرده با نفس های اروم شده ای سرشو به سینه عضله ایش تکیه داد و منقطع لب زد:
- لعنت..بهت..ع.اخه این..طوری آروم میکنن؟
جونگین حرکت دستشو سریع تر کرد.
با لحن شوخی گفت :+ معلومه، الان همه استرست میپاچه بیرون.
با نفس های سنگینی که اعلام آخرِکارو نشون میداد خفه نالید:
- عوضی
مایع گرمی شروع به ریختن روی دست در حال حرکتِ جونگین کرد.
جونگین خندون لبشو روی شقیقه ی عرق کرده ی کیونگسو گذاشت.+ کارت خوب بود کارمند کوچولویِ من!
━━━━━━━━━━━━━━
از مستقر شدن افراد تو حیاطِ ویلا که مطمئن شد با حرکت دست به ییشینگ که پشت ستونی مخفی شده بود اعلام کرد که قصد وارد شدن به داخل رو داره. با بالا اومدن شست ییشینگ پنجره ی کشوییِ پشت ساختمان رو کمی باز کرد. داخل خونه تقریبا تاریک بود.
بی صدا ادامه پنجره هم به اندازه ای که بتونه داخل بشه کنار زد و وارد شد.
تمامی پنجره های سالن ویلا با پرده ی ضخیم و تیره پوشیده شده بودند تنها روشنایی دو چراغ پایه دار در دو طرفِ سالن بودند.
برای اطمینان کُلت دستشو مسلح کرد و با صدای پایینی تو بیسیم وارد شدنشو اعلام کرد.
آروم قدم برمیداشت به طوری که صدای پاهاش به گوش خودش هم نمیرسید. سالن خالی بود و هیچ دری بجز در چوبی ورودی وجود نداشت. از کنار جزیره ی آشپزخونه رد شد و پا تو پاگرد گذاشت.
همانطور به آهستگی پله هارو بالا رفت. احتمالا از خوش شانسی اش بود که دو درِ اتاق طبقه بالا باز بود و جائه یون روی تخت چوبیِ بزرگی با گذاشتن ساعدش روی چشم هاش به خواب رفته بود و یا حداقل اینطور بنظر میرسید.
YOU ARE READING
☃ωiитeя løøνe ☃
FanfictionFiction: Winter Love couple: چانبک 🔥کایسو ، سولی ، (هونهان) Genre: رومنس،انگست،کمی اسمات، انتقامی 🔞NC +18 Writer:Rahaˢᴴᴵᴹᴹᴱᴿ ☢در حال آپ Story is About : اینجا یک باره .... نظرت چیه برای گرم کردن🥵 میله ی وسط بار و بهت بدم که باهاش بازی کنی..😏...