لطفا ووت 🌟بدین♡منتظر نظراتتون هستم😻
━━━━━━━━━
ماشین بعد از بغلِ معذب کننده ی چانیول تو سکوتی نسبی فرو رفته بود.
ضبط ماشین خاموش بود و فقط صدای موتورهای ماشین به گوش میرسید.-بکهیون؟
چانیول برای شکستن سکوت پیش قدم شد.
"هوم.."
-میخوای خودم تنها برم پیش اون مرتیکه؟
بی صدا نفس کلافه ای کشیدم و خیلی عادی گفتم:
"خودمی وجود نداره چانیول،گفتم که هر چی مربوط به بابا میشه منم هستم."
به صورت جدیِ در حالِ رانندگیش نگاه کردم.نگاه از لاین حرکتش نگرفته بود.
-شب چی؟
ثانیه ای سرشو به سمتم گرفت و با دیدن توجهم دوباره به رو به روش نگاه کرد.
-میای پیش من؟
"نه امشب خونت نمیام."
متوجه منظورم شد و دستش دور فرمان محکم شد.
هنوز برای پیشِ چانیول بودن زود بود.اصلا شاید تا همیشه زود بود.
لفظِ خونه بیشتر مناسبِ سبک رابطمون بود."کی میرسیم؟"
-تقریبا بیرون از شهره، کار داری؟
"هوم..باید با مامان و جونگ حرف بزنم. نمیخوام دیر برسم"
-میخوای چی بگی؟حقیقتو؟
نگاه ازش گرفتم:
"حقیقتی وجود نداره، فقط لازمه صحبت کنم"
-میخوای منم بیام؟
سرمو به سمت پنجره چرخوندم تا لبخندی که بی موقع شکل گرفت رو نبینه!
لبخندم رو جمع کردم و بی حالت به جلو چرخیدم."بیای که چی؟"
-خب...که تنها نباشی...یعنی منظورم اینه که مجبور نباشی تنهایی با چیزی رو به رو بشی.
به نیم رخش نگاه کردم. یعنی اون روزی که خواست باهاش دوست بشم؛ قبول میکردم قرار بود از همون اول برام هیونگی بشه که برای شیومین هم هست؟!
چانیول زیادی شبیه تکیه گاه شده بود."نمیخوام فرصت سرزنش کردنمو با حضور کسی دیگه ازشون بگیرم."
-متاسفم بک...اگر من...
صداش میلرزید.وسط حرفش پریدم.
"نرسیدیم؟"
چانیول به آینه ی جلو نگاه کرد و با راهنما زدن وارد یک کوچه باغ که با سنگ های ریز و درشتی، سنگ فرش شده بود، شد.
خونه های ویلایی لاکچری که در فاصله از هم ساخته شده بودند نشان از منطقه ی عیانی میداد.
چانیول کنار خونه ای شیک با در آهنی بزرگی نگه داشت.
هردو پیاده شدیم.به سمت زنگ رفتم که با صدای بلندِ چانیول پریدم.
VOCÊ ESTÁ LENDO
☃ωiитeя løøνe ☃
FanficFiction: Winter Love couple: چانبک 🔥کایسو ، سولی ، (هونهان) Genre: رومنس،انگست،کمی اسمات، انتقامی 🔞NC +18 Writer:Rahaˢᴴᴵᴹᴹᴱᴿ ☢در حال آپ Story is About : اینجا یک باره .... نظرت چیه برای گرم کردن🥵 میله ی وسط بار و بهت بدم که باهاش بازی کنی..😏...