🌛Part 35 🌜

260 82 17
                                    

- جذاب شدی مرد من.

گویی امشب فرق داشت. حتی ابراز علاقه های چانیول که باعث تند شدن ظربان قلبش شده بود.
تو نور کم به صورتش نگاه کرد.‌دستش بالا اومد و سرانگشتاشو روی صورتش حرکت داد. انگشتش که به سمت چشم چانیول حرکت کرد چان چشمشو بست و گذاشت انگشت های کنجکاو و پر احساسِ بکهیون صورتشو  لمس کنند.

چانیول با کشیده شدن انگشت روی لبهایش چشمشو باز کرد و خیره بهش بوسه ی کوچیکی روی سر انگشت کشیده و نرمش گذاشت.
بکهیون پچ زد:

" گفتی باید آماده بشم. "

- گفتی آماده ای.

" گفتی از فکرش بیام بیرون. "

- گفتم ولی خودم از فکرش نتونستم بیام بیرون.

کنارِ ستاره های رقصان چشمان بکهیون، چان تاریکی ترس هم به راحتی دید.
همانطور خیره به چشم های بکهیون لبهاشو به لبش رسوند و دوباره نرم شروع به بوسیدنش کرد. سخت بود وحشیگری نکردن وقتی به این اندازه زیبا و آرام زیر نیم تنه لختش دراز کشیده بود.
دست آزادشو روی ملحفه تخت مشت کرد تا خوی شهوتیش باعث ترسیدن و رم کردن آهوی زیباش نشه.
با ادامه دار شدن فشار دستش روی ملحفه خودشو کنترل کرد و بوسه رو همانطور نرم ادامه داد.
نفس سرد بکهیون بر اثر خمیر دندان نعناییش عقب کشیدن رو براش سخت کرده بود ولی بالاخره لبشو به سمت چانه ی بک حرکت داد و بوسه ی خیسی روی خط فکش گذاشت.
پاهاشو دو طرف بدن بکهیون گذاشت و با فاصله چند سانتی که وزنش باعث اذیتِ معشوقه اش نشه نشست و دستشو پایین تیشرتش گذاشت.

- میتونم؟

میپرسید تا باعث ترس و استرسش نشه.
بکهیون مستِ بوسه و نوازش های آرام چانیول، شاید با کمی دودلی سرشو به علامت مثبت تکون داد.
چان با دیدن واکنش بکهیون سریع تیشرتشو با کمک خودش از سرش خارج کرد و کناری انداخت.
بالا و پایین شدن سینه ی برفی بکهیون داشت از خود بیخودش میکرد.
دستشو جلو آورد و روی دنده های کمی بیرون زده اش که با هر نفس خودشو بیشتر نمایان میکرد کشید.
با هر لمسی، بک نامحسوس میلرزید.
روی سینه اش خم شد و لبشو روی نقطه ی قهوه ای شیرینش گذاشت.

بکهیون با کشیده شدن سینه اش تو دهان چانیول ناله اش در اومد.
هیجان زده دستشو به پشت چانیول کشید که چان عقب کشید.
بوسه ی بعدی روی شکم تخت بکهیون نشست.

- امشب فقط برای توی هیونِ من. میتونی صبور باشی هر کاری گفتم انجام بدی؟

" چان ..."

چانیول گوشه ی چشمش رو بوسید.

- نترس یکی یدونه ی من، بهم اعتماد داری؟

" دارم "

واقعا هم داشت.
چانیول این بار کمی با شدت و مست شروع به لب بازی کرد. به راستی که نوشیدن شهد وجود بکهیون معتاد کننده بود. اعتیادی که تا آخر عمر قصدی برای ترک کردنش نداشت.

☃ωiитeя løøνe ☃Où les histoires vivent. Découvrez maintenant