🍷 part 3 🍷

649 132 31
                                    

ووت حتما بدین✨💕


زمان از دستم خارج شده بود و نمیدونستم چه مدته روی زمین به در تکیه داده و نشستم که
ضربه ای به در خورد.
با واکنشی ناگهانی تو جام تکونی خوردم و سریع قفل درو زدم.

- درو چرا قفل میکنی؟ باهات کار دارم باز کن.

این سوال خوبی بود؟!!واقعا چرا درو قفل کردم
مگه این من بودم که بهترین دوستمو تو تخت داشتم بفاک میدادم؟؟
محض رضای خدا باز یادم افتاد.
به تنها چیزی که احتیاج داشتم دوتا چشم پاک و جدید بود.

- چرا چیزی نمیگی؟ باز کن این لعنتیو

از دیوار گرفتم و سرپا ایستادم.
دستم ناخوداگاه مشت شد.

"فردا باید صبح زود بیدار بشم مزاحم نشو میخام بخابم"

به معنای واقعی داشتم افتضاح رفتار میکردم! ذاتا هیچوقت تو همچین موقعیتی قرار نگرفته بودم که طرز درست رفتار کردنو بدونم. تنها چیزی که مطمئن بودم اینِ الان وقت مناسبی برای صحبت و روبه رو شدن با جونگین نیست.

- لعنت بهت بکهیون

خودمو روی تخت انداختم و صورتمو توی بالشت فشار دادم.
لعنت به من؟؟مگه مشکلو من درست کرده بودم!؟
عالی شد...
فقط صدای جفت گیری گربه ها کم بود که پس زمینه ی حال خرابم بشه.
پنجره ی اتاقو با حرص بهم کوبیدم.

با بلند شدن صدای آلارم گوشیم دستمو برای خاموش کردنش روی میز کشیدم و قطع کردم.
لعنت بهش تا الان حتی نتونستم یک لحظه بخوابم. سر نبض دارمو از روی بالشت برداشتم و فشارش دادم تا شاید کمی از دردش کمتر بشه!

"توروخدا خوب شو؛ تو یکی گند نزن به امروزم"

وسایلمو که شب قبل جمع کرده بودم برداشتم و حاضر شدم.
نمیخواستم یک بار برای صورت شستن بیرون برم یک بار برای برداشتن وسیله هام؛ فقط میخواستم زود از خونه خارج بشم تا با جونگین روبه رو نشم.
آروم از پله ها پایین اومدم تا صورتمو بشورم و سریع از خونه خارج بشم.
با دیدن جونگین که سرشو بین دستاش گرفته بود دستم روی بند کیفم مشت شد طوری که سر انگشتام به رنگ سفید در اومد.
بی تفاوت از حضورش وارد دستشویی شدم آبی به صورتم زدم.
روی پله نشستم کفشمو بپوشم.

- بگیرش دیشب مامان اینارو بخاطر تو درست کرد‌.

ظرف کیمباپ رو گرفتم و کنار کیفم گذاشتم.
بند کتونی های اسپرتمو بستم و کوله رو پشتم انداختم.
جونگین بی قرار دستشو لای موهای پرَش کشید.

- من نمیخواستم تو اون صحنه رو ببینی...
لعنت بهت بک، تو اتاقم چکار داشتی آخه؟

دوباره صحنه جلوی چشمام رژه رفت، واقعا با خودش فکر کرده من دوست داشتم جفت گیریشون و ببینم؟!

☃ωiитeя løøνe ☃Where stories live. Discover now