زخم تتوش خوب شده بود. مسترش براش پماد زده بود و به خوبی ازش مراقبت کرده بود. آخر هفته خوبی رو پیش سهون سپری کرد وبرگشته بود کافه. هفته جدیدش شروع شد.
کافه با همیشه فرق میکرد. چانیول و هیونا در غیاب لوهان دکور کافه رو برای هالویین عوض کرده بودن. آخر هفته هالویین بود. چانیول ایده داده بود که هر کدوم با کاستومی خاصی کل این هفته رو توی کافه بپوشن و خودش به سرعت آیتم مرد آهنی رو برداشت.
بعد بخاطر مخالفت هیونا و لوهان مبنی بر اینکه نمیتونه همچین لباس بزرگی رو موقع کار بپوشه. پس نظرش رو به مرد عنکبوتی تغییر داد.
هیونا میخواست هارلی کویین بشه. لوهان اول داستان یکم با کانسپت ماجرا مخالفت کرد ولی بعد با دیدن ورجه وورجه های ناشی از هیجان چان سکوت کرد. نمیدونست باید چه کاستومی انتخاب کنه. هیونا خندید و با اشاره به قلاده سیاه رنگ لوهان گفت که چرا یه پیشی نمیشه.
لوهان خواست باز هم مخالفت کنه اما ترجیح داد سکوت کنه. بعد از چند لحظه فکر کردن به این نتیجه رسید که اشکالی نداره اگه پیشی بشه. مگه کیتی کت نبود؟
روز بعد چانیول با کلی خرید که شامل کاستوم های خودش و هیونا و لوهان میشد وارد کافه شد. با خوشحالی پاکت های خرید رو روی زمین گذاشت و از توی پاکت اول کاستوم هارلی کویین رو به هیونا داد و از پاکت دوم کاستوم گربه رو به سینه لوهان چسبوند.
-«مطمئنم خیلی بهت میاد!»
کاستوم مرد عنکبوتی خودش رو هم برداشت و با خوشحالی موهاشو بهم ریخت. حقیقتا نه لوهان و هیونا آدم هایی نبودن که بخوان هالویین رو جشن بگیرن اما نمیتونستن در برابر هیجان های چانیول، از خودشون عکس العملی نشون ندن.
روز بعد همه چیز دقیقا همون چیزی شد که چانیول میخواست. هیونا رنگ موهاش رو به بلوند تغییر داد. پایین موهاش رو قرمز و آبی کرد. لباس هارلی رو به تن کرده بود و خب صادقانه هیونا با اون قلاده طلایی رنگ پودینگ خیلی خواستنی شده بود.
لباس مرد عنکبوتی روی بدن چانیول نشسته بود. چانیول نکنه همون مرد عنکبوتی گمشده بود که عنکبوت رادیو اکتیوی هیچ وقت نیشش نزد.
لوهان نمیتونست باور کنه که این بلا به سرش اومده. گوش های مخملی گربه روی سرش بود و زنگوله ای کنار قلاده اش آویزون کرده بود که با حرکات لوهان صدای جیرینگ جیرینگش میومد. دستکش هایی به شکل یه پنجه گربه هم دستش کرده بود. لاک سیاه رنگی هم زده بود.
و از همه بولد تر دم باریک بلندی بود که پشت لوهان تکون میخورد. پسرک هم با کشیدن خط چشمی سنگ تموم گذاشته بود.
چانیول با لباس مرد عنکبوتی اطراف کافه راه میرفت و بعد از گذاشتن سفارش مشتری ها روی میز ژست پرتاب تار میگرفت و باعث میشد که مشتری های کافه بخندن و با خودشون بگن که این جوون آسیایی هایپر دقیقا کیه.
YOU ARE READING
Habits [completed]
Fanfictionهیونا بطری خالی رو پرت کرد: «پس یه بُکُن جدید برا خودت پیدا کردی...» لوهان کام عمیقی از ماریجوانا توی دستش گرفت: «گمونم..» هیونا سرش رو روی پاهای لوهان گذاشت و از پایین خیره به فک لوهان شد: «پس دیگه رسما میخوای جونگین رو فراموش کنی...» لوهان ا...