_کافیه ...تمرین برای امروز کافیه ...
فلیکس خیلی اروم زیر دستای هیون میلرزید و دستای هیون از روی صورتش سر خورد و روی شونه های فلیکس موند
_فراموشش کن ...بعدا دربارش صحبت میکنیم ...فعلا اروم باش
فلیکس سرشو انداخت پایین و چشماش رو خیس بودن پاک کرد و اسلحه ای که خالی شده بود رو پشتش گذاشت و سعی کرد یکم خودشو جمع و جور کنه
هیونجین هیچ حرفی نمیزد انگار میدونست تنها راه اروم شدن فلیکس اینه که بهش زمان بده تا یکم به خودش بیاد ولی سکوتی که سعی در حفظ کردنش داشت توسط چانگبینی که در رو با خشونت باز کرد شکسته شد_پس اینجایی ...زودباش بیا جونگین برگشته و برای باری که از ایتالیا رسیده مشکل پیدا کردیم ..
چانگبین گفت و بعد از نگاه عجیبی که اون دونفر انداخت رفت و هیونجین بدون اینکه سیگار قهوه ایش رو از بین لباش برداره بلند شد و گفت
_خیلی خب بیا بریم ...انگار باید اولین مشاوره هاتو بهمون بدی مشاور
هیون گفت و اتاقو ترک کرد و فلیکس هم که یکم حالش بهتر شده بود دنبالش رفت
رسیدن طبقه بالا و رفتن داخل اتاق جدیدی که برای فلیکس نا اشنا بود و یه میز بزرگ وسطش بود چندین صندلی دورش درست مثل یه اتاق جلسه برای یه شرکت کاملا معمولی ...نه باندی که کارش خرید و فروش مواده ....
حتی داخل اون اتاق جدید یه ادم جدید هم بود که یکم فلیکس رو معذب میکرد گرچه کلا فلیکس ازونجا که تازه وارد بود معذب بودن داشت از سر و روش میبارید
_چی سرمون اومده ؟
هیونجین تا وارد اتاق شد بدون تعلل گفت و بدون اینکه به افراد داخل اتاق نگاه کنه رفت سمت صندلی و نشست و چانگبین جواب مختصر مفیدی با کمی چاشنی عصبانیت تحویل هیون داد
_بارو تحویل نمیدن پدسگاا...مصادره کردن ....
وفردی که به چشم فلیکس جدید بود صحبت چانگبین رو با متانت ادامه داد
_خب من دیروز برای تحویل و انتقال بار رفتم ولی مثل اینکه مزنه رفته بالا به مشکل مالی برخوردیم ... مثل اینکه زمانی که تو دریا بوده جنسا رنج قیمت هم کشیده بالا و رفته روش چون باری که ما داریم یهو نایاب شده یا همچین چیزی و منم کاملا خالی رفته بودم...
جونگین با کمی پررویی گفت و به هیون زل زد تا ریکشنی ازش بگیره
_چقدر کشیده روش؟
هیونجین با صدای ارومی گفت
_خب حدود ۸ میلیون دلاری افتاده روش ...
_واتتت؟؟!!!این که قشنگ دوبرابر شد بی ناموسسس
جونگین جواب داد و با ریکشن پر سر و صدای چانگبین و فوش دادنش مواجه شد و تنها ریکشنی که هیون از خودش نشون داد این بود که سرش رو بین دستاش بگیره و بندازه پایین و اروم به نشونه تأسف به چپ و راست تکون بده
YOU ARE READING
MEANINGLESS (HYUNLIX)
FanfictionEverything is meaningless SKZ fic کاپل: هیونلیکس ژانر:مافیایی _جنایی_عاشقانه_حقوقی_سد اند خلاصه : لی فلیکس همراه برادر و دوستش در استرالیا در رشته محبوبش مشغول به تحصیل هستن اما در این میان اتفاقاتی رقم میخوره که فلیکس داستان مارو از هدف اصلی زندگی...