این پارت قرار بود پارت اخر باشه ولی چون خیلی طولانی میشد دو پارتش کردم
فعلا این پارت طولانی رو داشته باشین تا با پارت اخر برگردم_خب نداره....میریم برش میگردونیم خونه....
هیونجین با اعتماد به نفس گفت و سرشو سمت چانگبین برگردوند و چانگبین از نگاهش فهمید که چی میخواد بگه و سری به نشونه تایید نشون داد و اونجا رو ترک کرد
و بعد از اون هر کس به طرفی رفت و همه پراکنده شدن
کاملا خودکار هر کس پی کاری رو گرفت که باعث تعجب لینو شد
_همیشه در حال برنامه ریزی نجاتین نه؟....
هیونجین تک خندی کرد
_این...عاااهه...کاش یکم از مغز ادمای تو توی مغز یونگ بود
لینو با غرولند گفت و فلیکس خندید
_اونطوری که کارمون ساخته بود...
هر سه فرد حاضر در اون جمع به حرف فلیکس خندیدن
_هیونگ...بنظرم بهتره که یکم....
فلیکس سریع خندشو خورد و بعد از نگاهی به وضعیت مینهو گفت
مینهو که اصلا حواسش به ریخت و قیافش نبود یهو از دیدن خودش جا خورد
_وایی...یا مسیح...
سریع دورش دنبال اینه ای گشت و که بالاخره یکی پیدا کرد و رفت تا قیافه خودشو ببینه
_یا خوده مسیح....پسر خدا بگم چیکارت کنه...این لب بیچاره من...هوففف
هیونجین به رفتارای مینهو خندید
به وضوح میتونست شباهت هاش با دونسنگش رو توی رفتار هاشون ببینه
_یونگ بوکا...دوسپسرت برا من لباس نداره؟....واقعیتش دوست ندارم وقتی با یونگ و جیسونگ چشم تو چشم میشم این ریختی باشم...
مینهو با اشره به لباسای پاره نیمه خونیش با مظلومیت گفت
_مگه رو یونگ کراش داری که برات مهمه چه شکلی باشی
فلیکس با شیطنت گفت و جوابش نگاه پوکر و عاقل اندر سفی مینهو بود
هیونجین که از لفظ دوس پسرت خوشش اومده بود و پوزخندی از شادی زد و فلیکس با دیدن قیافه هیون با لبخند گفت
_البته که داره ...فقط هیونگ...فکر کنم از لحاظ قد به مشکل بخوری
فلیکس تخریبگر گفت و هیونجین سعی در این داشت که پاره نشه از خنده
مینهو که عصبی شد از مسخره شدن قدش با لجبازی گفت
_عههه...لی یونگ بوک...که اینطور...داداشتو به این دراز میفروشی...این کاراست که بده...ایناست که بدهه....نکنه اقا وسواسین لباساشونو به کسی نمیدن
_من مشکلی ندارم
هیون در حالی که هنوز سعی میکرد خندشو نگه داره گفت
فلیکس با دیدن اینکه چطور داره مینهو رو حرص میده خندید و از تو جیبش کلیدی در اورد و گرفت سمت مینهو
YOU ARE READING
MEANINGLESS (HYUNLIX)
FanfictionEverything is meaningless SKZ fic کاپل: هیونلیکس ژانر:مافیایی _جنایی_عاشقانه_حقوقی_سد اند خلاصه : لی فلیکس همراه برادر و دوستش در استرالیا در رشته محبوبش مشغول به تحصیل هستن اما در این میان اتفاقاتی رقم میخوره که فلیکس داستان مارو از هدف اصلی زندگی...