" یه نگاه بنداز ببین چیکارش کردی، چطور جرات میکنی بحث طلاق و پیش بکشی ؟ وقتی من فقط یک ماه واسه تجارت خارج از کشور بودم و تو اونو به این حال و روز انداختی. من باعث شدم باهاش اینطوری رفتار کنی؟! تو حتی الانم به حرفام گوش نمیدی؟" لو یون اونو به خاطر تموم کاراش سرزنش کرد.ون نیان نان اصلا توقع نداشت لویون دست رو گویانشنگ بلند کنه پس به شدت جا خورد.
" فکر اونو از سرت بنداز بیرون. فکر میکنی میتونی گولم بزنی؟فکر می کنی من نمیدونم شن لوآن با خودت اوردی ؟ فوراً رابطه ات رو با شن لوآن و تمومش کن، وگرنه زندگی و براش تو این کشور جهنم میکنم!!!اصلا میدونی اون چه جور آدمیه؟ اون موقع، اون..."
"مامان!" ون نیان نان سریع وسط حرفش پرید و نذاشت ادامه حرفشو بزنه "حتما باید خیلی خسته باشین بعد از اینکه تموم شب پرواز داشتین ، بهتره کمی استراحت کنین. عمو شو اینجاست تا مراقبم باشه،پس زودتر خوب میشم"
لو یون می خواست به حرفش ادامه بده، اما قبلش دستیارش وارد اتاق شد و گفت:"خانم لو، نیشن اف اعلام کرد پروژه تو مرحله مذاکره قرار گرفته پس لطفاً هر چه سریعتر برای امضاش برگردین ."
"باشه. یه چیزی هست که باید به نیان نان بگم، یه لحظه همتون برین بیرون." بعد از اینکه لو یون همه رو بیرون کرد، سریع دست های ون نیان نان تو دستاش گرفت و با دلواپسی گفت: "پسرم، این خانواده گوئه که باید از تو عذرخواهی کنه.واقعاً داره خیلی در حقت بی انصافی میکنه حتما براش سوء تفاهم شده. همون موقع یه عالمه پول به شن دادم تا ترکش کنه، اما حتی باهام سر پولش چونه ام زد درواقع دنبال آموزشگاه موسیقی تو خارج از کشور بود تا تحصیلشو ادامه بده. توقع نداشتم دوباره برگرده پیش یانشنگ و برات پاپوش درست کنه."
بعد از تموم شدن حرف هاش با ون نیان نان، از اتاق رفت. گو یانشنگ بیرون از اتاق به دیوار لم داده بود و با فندکش ور میرفت. با دیدن مادرش ، بلافاصله صاف ایستاد و سلام کرد.
"مادر، بهتره قبل از اینکه فردا برگردی یه ذره استراحت کنی."
" لازم نیست. مراقب نیان نان باش، اون کسیه که از ته دل دوست داره." لو یون نگاه معناداری بهش انداخت، بعدش برگشت و از اونجا رفت.
گو یان شنگ بعد اینکه مادرش از بیمارستان رفت چشمش به ون نیان نان افتاده که روی تخت دراز کشیده بود حتی به خودش زحمت نداد حالشو بپرسه و سریع تر همیشه برگشت شرکت.
ساختمان تجاری خانواده گو.داخل دفتر رئیس ،شن لوان با تنبلی روی مبل لم داده بود در حالی که داشت دسر میخورد و نگاهی به مجله موسیقی مینداخت. اتفاقی سرش و بلند کرد و نگاهی به گو یانشنگ انداخت که سرگرم پرونده ها بود ،از جاش بلند شد و به سمتش رفت.
گو یانشنگ متوجه شد که شن لوآن داره داره میاد پیشش ،پس پرونده های تویه دستش و کنار گذاشت و با عشق نگاهش کرد و گفت: چی شده تنبل کوچولو، از مبل دل کندی ؟
"خب، حس میکنم از این همه کار خیلی خسته شدی. میخوام کمکت کنم." شن لوآن به میز تکیه داد و مثل یک گربه لوس به گو یانشنگ نگاه کرد.
گو یانشنگ دلشو به دریا زد دستش و تو موهای شن لوان گذاشت تا نوازششون کنه. با دیدن مرد جذاب و ظریف رو به روش ،اون حس لذت و شادی که خیلی وقت بود سراقش نیومده بود و با تموم وجودش حس کرد."لوآن، منو ببخش که گذاشتم تو این سال ها زجر بکشی، همش تقصيرمنه که مجبور شدی خارج از کشور این همه سختی و تحمل کنی.اگه مستقیم همون موقع به مادرم درباره ازدواج خودمون میگفتم، دیگه لازم نبود اینقدر عذاب بکشی."
" هیچ وقت به این فکر نکردم تو مقصری. حتی همه ی دردهام تو اون روزهای سخت خارج از کشور با فکر کردن به تو ناپدید میشد. همه جا کنارم بودی ، و اخر به لطف این سختی و دردهای که کشیدم ، اهنگم برنده جایزه شد."
حضور یهویی شن لوآن باعث شد که گو یان شنگ از خودش منتنفر بشه که چرا نتوتست تو این سالها ازش مراقبت کنه.وقتی برای اولين بار بعد این همه مدت لوان دیدم و تو راه برگشت سفر همراه خودم اوردمش، چند روز اول نمی تونستم خونسرد و اروم باشم چون داشتم از خوشحالی بال درمیآوردم. درست بعدش از اون فهمیدم که ون نیان نان تهدیدش کرده و مجبورش کرده بره خارج از کشور . مادرم هم اصلا نذاشت باهام در ارتباط باشه.
گویانشنگ بعد حرف های شن لوان ، ون نیان نان و مقصر تموم اون اتفاقا دونست، پس حس نفرتش نسبت به اون هر روز بیشتر بیشتر میشد.
اینقدر کل وجود گو یانشنگ از حس نفرت به ون نیان نان لبریز شده بود که باعث شد اون برق لعنتی تو چشم های شن لوان نبینه.
YOU ARE READING
❥BlackLotusNovel
Romance'رمان لوتوس سیاه' Novel's Title: 霸总前夫说我是黑莲花 Genre: Drama, Smut, BL Translator: Yejaydor 246 Chapters + 19 Extras ( Completed ) ترجمه انگلیسی هنوز کامل نیس **خلاصه** ❥❥ ❥❥❥Black Lotus "دیگه طاقت ریاکاریت رو ندارم!" ون نیان نان در این سه سالی که با...