part 4

1.1K 155 12
                                    


هفت شب بود و مینهو و یونجون داشتن به دنبال هیونجین میرفتن تا باهم به کلاب برن.

مینهو در حالی که داشت رانندگی میکرد، حواسش به گوشیش بود و داشت شماره جیسونگ رو پیدا کرد تا براش لوکیشن بفرسته.

بعد از پیدا کردن شماره‌اش که با اسم کیوتی سیوش کرده بود بهش پیام داد:

[لوکیشن] 
[ساعت ۸ میبینمت]

نیشخندی زد و پیامی هم برای هیونجین فرستاد.
[یه ربع دیگه میرسیم، حاضر باش]

صفحه گوشی رو خاموش کرد و رو به یونجون کرد " هی یونجون، بنظرت تیپم خوبه؟ قیافم چی؟"

یونجون نفسش رو با صدا بیرون فرستاد " از اون موقع که همو دیدیم تا الان داری این سوالو میپرسی، گفتم که عالی شدی"

مینهو شونه‌ای بالا انداخت" چیه خب همش احساس میکنم اونقدر که باید جذاب نشدم "

نیم نگاهی به مینهو انداخت و لب زد " بخدا من اینجا از جذابیتت دارم کور میشم، اون با نگاه اول عاشقت میشه مطمئن باش"

مینهو هوفی کرد " یااا، اذیت نکن دیگه"

یونجین خنده‌ای کرد" باشه باشهه"

با صدای پیامک گوشی، نگاهی به گوشیش انداخت که هیونجین بهش پیام داده بود.

[متاسفم ولی فکر نکنم بیام]

زیر لب غرید " لعنت بهت هوانگ هیونجین "

یونجون متعجب رو به مینهو کرد " چیشده؟"

لب زد " چمیدونم میگه نمیام" و سریع شماره هیونجین رو گرفت.

" بله"

" اگه همین الان نیای خودم پا میشم بزور میارمت فهمیدی؟"

هیونجین هوفی کرد " باور کن اصلا حسش نیست مینهو، بیخیال"

" چی حسش نیست؟ پاشو بیا ببینم تازه حال و هواتم عوض میشه"

هیونجین کلافی نفسش رو بیرون داد و بعد از چند ثانیه مکث لب زد " باشه، وایستا الان میام " و گوشی رو قطع کرد .

برای عوض کردن لباسش از جا بلند شد، حوصله جمع رو نداشت ولی نیاز داشت یه امشب رو به دنس فکر نکنه و یکمی ریلکس کنه...

.
.
.

به محض وارد شدنشون به کلوپ نسبتا کلاسیک و بزرگ، چشمشون به جیسونگ و فلیکس افتاد که مثل دوتا بچه شیطون باهم حرف میزدن و میخندیدن.

به آرومی به  سمتشون قدم برداشتن" هی سلام"

فلیکس و جیسونگ اول به مینهو و بعد به بقیه نگاه کردن و سریع از جا بلند شدن "اوه، سلام"

یونجون لب زد  " زیاد که منتظر نموندین؟"

" نه راستش ماهم تازه رسیدیم"

Dance With Me •hyunlix •Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ