تکونی به بدن کوفتهش داد و لای چشمهای خسته ش رو باز کرد.
چند ساعتی رو که تو راه رانندگی کرده بود باعث شده بود کمی خسته بشه و الان نمیدونست حدود چندساعته که خواب بوده.
از جا بلند شد و نگاهی به ویوی روبه روش که به شدت عاشقش بود کرد و بعد نگاهش رو سمت همسر عزیزش که با کیوتی تمام پاهاش رو تو خودش جمع کرده بود و خوابیده بود داد.
با دیدنش لبخند ملیحی روی چهرهش نمایان شد.
به سمتش حرکت کرد و به آرومی بوسهای به لپ نرم و کیوتش زد و کنار گوشش زمزمه کرد"همسر عزیزم نمیخواد بیدار شه؟"
جیسونگ با حس نفسهای گرمی و شنیدن صدای چاگیش، بالاخره تکونی به خودش داد و لای چشمهاش رو باز کرد.
با باز کردن چشمهاش مینهو رو دید که یه میلی متری صورتش ایستاد و بهش زل زده.
لبخندی زد و مینهو رو به کنار هول داد" یه کوشولو دیگه بخوابم~"
مینهو متقابلا لبخند زد و پرید روی جیسونگ" مثلا سالگردمونهها، پاشو که کلی برنامه دارم" و از اونجایی که میدونست جیسونگ خوابآلود تر از این حرفهاست و دیر بیدار میشه، تصمیم گرفت با روش خودش خوابش رو بپرونه و شروع کرد قلقلک دادنش.
جیسونگ به سرعت از جا پرید " یااا چیکار میکنیی"
مینهو از روی جیسونگ بلند شد و کناری ایستاد" نگاه کن توروخدا، بقیه با بوسهی همسرشون از خواب بیدار میشن، بعد همسر من با قلقلک"
جیسونگ اخم کیوتی کرد و لب زد" بخاطر تفاوت خاص من و بقیهست، مگه نمیدونی همسرت خیلی خاصه؟"
مینهو به مسخره سری تکون داد" آرههه بابااا، ماشالا همسرم نمونهست نمونههه"
جیسونگ با حرص از جا بلند شد و مشتی به شونهی مینهو زد" یااا"
مینهو آخی از درد کرد و دستی روی جای مشت جیسونگ گذاشت و کمی ماسازش داد" قرار نبود دستت انقدر سنگین باشه"
جیسونگ دست به کمر شد" از این سنگینترم میشه" و بعد به سرعت به سمت دستشویی رفت....
.
.بعد از اینکه مینهو و جیسونگ آماده شدن، از خونه بیرون زدن تا کنار هم سالگرد ازدواجشون رو جشن بگیرن.
هرچند جیسونگ حدس میزد مینهو براش سوپرایز داره، اما خبر نداشت چه سوپرایزی و برای همین خیلی سعی میکرد تا یه جوری از زیر زبون مینهو حرف بکشه و زودتر بفهمه که قراره چیکار کنه.
مینهو ام که از نقشهی جیسونگ خبر داشت و هیچجوره خودش رو لو نمیداد.
هردو توی فکر بودن که جیسونگ یکهو به حرف اومد" دوست داری بریم یه مغازه کاپلی؟؟"
مینهو نگاهش رو به جیسونگ داد و کمی مکث کرد" مغازه کاپلی؟" سری تکون داد " فکر خوبیه"
جیسونگ لبخندی زد و به سرعت گوشیش رو در آورد " یه لحظه" و سریع توی نقشه شروع کرد دنبال یه مغازه کاپلی گشت.
بعد از پیدا کردن یه قنادی با خوشحالی روبه مینهو کرد" معازهش نزدیکه، همینو بریم"
و هردو به سرعت به سمت قنادی راه افتادن...
بعد از یه ربع، بالاخره قنادی رو پیدا کردن و حالا به عنوان دوتا کاپل داشتن کاپکیک آماده میکردن.
مینهو اولین بار بود که به همچین جایی میومد و توی مغازهی کاپلی چیزی درست میکرد و براش تجربه جدید و جالبی بود..
جیسونگ ذوق زده روبه مینهو کرد" روی کاپ کیکت چی میکشی؟"
مینهو روبه جیسونگ کرد و بدون ثانیه مکث لب زد " سنجاب"
جیسونگ چند بار پشت هم پلک زد و با کیوتی نزدیک مینهو شد " میخوای همسر عزیزت رو بکشی؟"
مینهو هم کمی نزدیک تر شد و لب زد " هوم، میخوام چاگیم رو بکشم"
جیسونگ با آرنجش ضربهای به پهلوی مینهو زد " حالا نیازی نیست چاگیت رو خجالت بدی" و به سرعت به سراغ کیک رفت تا دست به کار بکشه.
مینهو خندهای به حالات کیوت جیسونگ کرد و لب زد" تو چی میکشی همسر عزیز؟"
جیسونگ روبه مینهو کرد و به حرف اومد" شوهر خرگوش نمامو میخوام بکشم"
مینهو با شنیدن لقبی که جیسونگ بهش داده بود خندهای کرد و لب زد" چیی؟ شوهرِ خرگوش نماا؟" و دوباره زد زیر خنده.
جیسونگ به زور جلوی خندهش رو گرفت و درحالی که سعی میکرد جدی باشه لب زد" آره دیگه، شوهرم یه رگ خرگوشی داره"
مینهو گلویی صاف کرد" قرار نبود از گربه تبدیل بشم به خرگوش"
جیسونگ کاردی که دستش بود رو روی میزد گذاشت و دست به سینه شد" شوهرم یه خرگوش نمای متمایل به گربهست "
مینهو با شنیدن حرف جیسونگ دوباره زد زیر خنده، جوری که از شدت خنده قرمز شده بود.
جیسونگ هم نتونست جلوی خودش رو بگیره و بالاخره زد زیر خنده و میون خندههاش لب زد" یااا جدی گفتم"
مینهو نفسی گرفت و دست از خندیدن برداشت" این دیگه چه ترکیبی بود"
جیسونگ دوباره به سراغ کارد رفت و از رو میز برش داشت" ترکیب شوهرم بود" و مشغول مالیدن خامه روی کاپکیک شد.
مینهو کمی از خامهی روی کیک رو برداشت و روی بینی جیسونگ مالید که باعث شد جیسونگ اخم کیوتی رو چهرهش نمایان بشه " یاا چیکار میکنی"
مینهو نزدیک جیسونگ شد و زمزمه کرد " بعدا حالیت میکنم ترکیب شوهرت دقیقا چیه"
و بعد مشغول درست کردن کاپ کیک شد..
جیسونگم درحالی که سعی میکرد لبخندش رو پنهون کنه، خامه رو از روی بینیش پاک کرد و به ادامه کارش رسید..
BINABASA MO ANG
Dance With Me •hyunlix •
Fanfictionاسم : با من برقص کاپل ها : هیونلیکس ، مینسونگ ژانر: اسمات ، رمنس ، انگست، مدرسهای، امپرگ آپ: پایان یافته❗ خلاصه: هیونجین تو ۱۵ سالگی متوجه علاقه شدیدش به رقص باله میشه و تصمیم میگیره به دنبال رویاش بره و برای پیشرفت، تو مسابقه شرکت کنه... اما چی...