سر درد مجبورش کرد چشمهای خستهاش رو باز کنه.
خواست کشی به بدنش بده که متوجه شد چیزی روش سنگینی میکنه و نفس های کسی گردنش رو قلقلک میده.تا سرش رو چرخوند با دو جفت چشم بسته و یه دهن گنده مواجه شد.
لای چشمهاش رو بیشتر باز کر و گیج به فرد روبه روش نگاه کرد، این فلیکس بود؟کمی فکر کرد تا ببینه دیشب چه اتفاقی افتاده که هیچی جز آخرین باری که با فلیکس داشت راجب رقص حرف میزد به یاد نمیآورد.
به فلیکس نگاه کرد که خیلی کیوت روی شونش غرق خواب بود و لب های نیمه بازش اروم هوا رو وارد و خارج میکردن و گردن هیونجین رو قلقلک میداد.
برای چند ثانیه همینجوری به چهره کیوتش زل زده بود که یهو فلیکس چشماش رو باز کرد.
با دیدن هیونجین که درحال نگاه کردن بهش بود هول کرده دست و پاش رو از روی هیونجین برداشت و سریع ازش فاصله گرفت. " یاخدااا "هیونجین خندهای کرد" خوب خوابیدی؟"
فلیکس گیج با موهای ژولیده که رو هوا بودن به هیونجین نگاه کرد " هاه؟"
لبخندی به حالت کیوتش زد " هیچی صحبت بخیر"
از جا بلند شد " من میرم دست و صورتمو بشورم، اگه هنوزم خستهای استراحت کن"
و تا صفحه گوشیش رو برای دیدن ساعت روشن کرد، متوجه شد که کلی تماس بی پاسخ از طرف مامانش داره." اوه لعنتی"
فلیکس در حالی که با یه دستش چشمش رو میمالوند به هیونجین نگاه کرد " چیشد؟"
" آه.. هیچی، مامانم کلی بهم زنگ زده، احتمالا خیلی نگرانم شده"
نگاهی به فلیکس انداخت "من برم یه زنگ بهش بزنم"
بعد از خارج شدنش از اتاق، چشمش به مینهو افتاد که در حال چیدن میز صبحانه بود " صبخیر "
مینهو نگاهی به هیونجین کرد " اوه بیدار شدی "
هیونجین سمت میز رفت و روی صندلی نشست " هوم"
سریع شماره مادرش رو گرفت و منتظر موند.
" الو؟ هیونجین خوبی؟"
هیونجین دستی به موهاش کشید" سلام مامان، آره حالم خوبه"
خانم هوانگ نفس عمیقی کشید "خب خداروشکر، دیشب نگرانت شدم زنگ زدم مینهو، گفت شب رو پیش اون میمونی"
هیونجین نگاهی به مینهو کرد " اوه، آره پیش مینهو بودم، الانم خوبم نگران نباش"
" خب پس خوبه، مواظب خودت باش باشه؟"
" باشه مامان، فعلا"
بعد از قطع کردن تماس روبه مینهو کرد " مرسی که بهش خبر دادی"
مینهو لبخندی زد " کاری نکردم... سر درد که نداری؟"
تیکهای نون برداشت و خورد " نه زیاد، یکم دیگه بهتر میشه"
YOU ARE READING
Dance With Me •hyunlix •
Fanfictionاسم : با من برقص کاپل ها : هیونلیکس ، مینسونگ ژانر: اسمات ، رمنس ، انگست، مدرسهای، امپرگ آپ: پایان یافته❗ خلاصه: هیونجین تو ۱۵ سالگی متوجه علاقه شدیدش به رقص باله میشه و تصمیم میگیره به دنبال رویاش بره و برای پیشرفت، تو مسابقه شرکت کنه... اما چی...