با ترسی که کل وجودش رو فرا گرفته بود و هر لحظه بیشتر و بیشتر میشد و تپش قلبش شدید تر، خودش رو به آدرسی که فلیکس بهش گفته بود رسونده بود.
کمی پیام هارو بالا پایین کرد بلکه خبری از پلاک خونه باشه ولی... چیزی نبود.
لعنتی زیر لب فرستاد و شماره فلیکس رو گرفت.
به محض جواب دادنِ تماس، مینهو مجال حرف زدن به فلیکس رو نداد و نعره زد " لعنتی شماره پلاکش چنده؟"فلیکس متعجب بود، چرا مینهو باهاش اینجوری صحبت میکرد؟ چرا عصبی بود؟ اصلا آدرس خونه جیسونگ رو این وقت شب برای چی میخواست؟
کمی ترس وجودش رو فرا گرفت، نکنه اتفاقی افتاده؟
با استرس لب زد" مینهو هیونگ اتفاقی افتاده؟ چرا آدرس خونش رو میخوای؟"مینهو سرش رو به صندلی ماشین تکیه داد، برای چند ثانیه چشماش رو بست و نفس عمیقی کشید تا بتونه عصبانیتش رو کنترل کنه.
نمیتونست وقت تلف کنه، نمیتونست توضیحی به فلیکس بده، اگه تا همین الان اتفاق بدی برای جیسونگ افتاده بود و اون به موقع خودش رو نتونسته برسونه چی؟نفسش رو با صدا بیرون داد و با چشمهای نم دارش به اطراف نگاه کرد و بعد صدای خش گرفته از عصبانیتش رو از گلوش آزاد کرد " بعدا بهت توضیح میدم، الان وقتی ندارم لطفا بگو خونش پلاک چنده فلیکس؟"
فلیکس با شنیدنِ صدای گرفتهی و ناراحت مینهو هوفی کرد و لب زد "من نمیدونم پلاکِ چنده، راستش این آدرسم وقتی داشت به تاکسی میداد تا برگردیم خونه یادم مونده، ولی خونش تک واحده و درش مشکیه، اولای کوچه رو که برگردی پیدا میکنی"
مینهو زیر لب لعنتی فرستاد، باید هرچه زودتر دست بکار میشد و خونه جیسونگ رو پیدا میکرد.
ممنونمی گفت و سریع تلفن رو قطع کرد و از ماشین پیاده شد.
کمی به خونههای اطراف که تک واحد بودن نگاه کرد، این کوچه لعنتی هزارتا در مشکی که خونه تک واحد بودن داشت چطوری میتونست خونه جیسونگ رو پیدا کنه؟
به سرعت به سمت تک تک خونهها رفت و چک کرد ببینه صدایی از تو خونه میاد یا نه.
دو مورد اول که هیچ خبری نبود؛ ولی تا خواست به سمت سومین خونه بره و چک کنه، صدایی مثل شکستن شیشه شنید.به سمت خونه رفت و داد زد "جیسونگ؟؟" ولی صدایی نشنید.
باید در رو میشکوند؟ مطمئن نبود، ولی به محض شنیدن صدای فریاد کسی از داخل خونه، نتونست کاری نکنه و با سه ضربه به در، بالاخره تونست بازش کنه.
هرچی به داخل خونه نزدیکتر میشد، صدای داد و فریاد هم بیشتر میشد و این باعث وحشت بیش از حد مینهو میشد.
چه اتفاقی داشت میوفتاد؟ کل وجودش شروع به لرزیدن کرد و دهنش از شدت استرس و ترسی که داشت خشک شده بود.
YOU ARE READING
Dance With Me •hyunlix •
Fanfictionاسم : با من برقص کاپل ها : هیونلیکس ، مینسونگ ژانر: اسمات ، رمنس ، انگست، مدرسهای، امپرگ آپ: پایان یافته❗ خلاصه: هیونجین تو ۱۵ سالگی متوجه علاقه شدیدش به رقص باله میشه و تصمیم میگیره به دنبال رویاش بره و برای پیشرفت، تو مسابقه شرکت کنه... اما چی...