Part 12

1.1K 195 153
                                    

سلااااام😊💙

بالاخره نوشتمش ولی دستام درد میکنه😂❤

همونطور که قول دادم یه پارت طولانی براتون نوشتم😉💜

این پارت ۴۷۰۳ کلمه شد🤕

Writer :

جه سوک : سرورم شاهزاده هان ربوده شدند.

چشمان شاهزاده لی از شدت تعجب گرد شدند و عصبی و با خشم لب زد

مینهو : چ.....چی؟!!!

در همان زمان سربازی ژاپنی با شمشیر آهنینش بازوی شاهزاده لی رو زخمی کرد.
شاهزاده چینی آه بلندی کشید و لگد محکمی به سینه آن سرباز زد و او رو به عقب راند.
جه سوک به سرعت شاهزاده اش رو گرفت و با نگرانی لب زد

جه سوک : سرورم حالتون خوبه؟

شاهزاده لی با اخم غلیظی که بر روی پیشانی و بین ابروهاش نشسته بود ، با دست سالمش ، بازوی خون آلودش رو در دست گرفت.
تمام ذهنش درگیر شاهزاده عزیزش بود و اصلا اهمیتی به بازوی زخمی اش نمی داد.
عصبی و با حرص خطاب به جه سوک لب زد.

مینهو : فرماندهی این جنگ رو به عهده بگیر و تمام ژاپنی ها رو بکش.
جه سوک : نه نه سرورم شما باید خودتون........

قبل از اینکه اجازه بده که نگهبان نگرانش جمله اش رو به پایان برسونه ، دادی کشید

مینهو : نمی فهمی بهت چی میگم؟
نامزد منو دزدیدن.
جه سوک : بله قربان میفهمم ولی شما باید ژاپنی ها رو دستگیر کنید تا بتونید متوجه بشید که شاهزاده هان رو کجا بردند.

مینهو نفس عمیقی کشید و شمشیر رو توی مشتش فشرد و با حرص و خشم فراوان به جمعیت مهاجم های ژاپنی حمله ور شد.

.
.
.

دست و پاهاش رو با طناب سفیدی بسته و دستمال سفیدی دور دهانش داده بودند.
مدام جیغ می کشید و گریه می کرد اما فایده ای نداشت.
به شدت بدنش رو تکان می داد اما مردان جنگجوی کره ای محکم بازوهای او رو چسبیده بودند و مانع از فرار او می شدند.
تقریبا موفق شده بودند تا همراه شاهزاده هان از قصر چین خارج شوند اما رسیدن به کره آن هم با افراد پیاده ای که داشتند ، حداقل ۲۰ روز طول می کشید.
جیسونگ مدام تقلا می کرد و جیغ های مکرری می کشید.
وزیر سانگ با خشم به طرف او اومد و محکم فکش رو در دست گرفت.
دستمال رو از دهان او پایین داد و خیره به چشمان خیس و سرخ شاهزاده هان لب زد

وزیر سانگ : این رفتار بی شرمانه رو تمام کنید شاهزاده هان.
جیسونگ : تو....تو چطور جرئت می کنی منو به دزدی؟
من نامزد شاهزاده لی هستم ؛ اگه ایشون این موضوع رو بفهمند ، همه شماها رو خواهد کشت.

وزیر پوزخند تمسخر آمیزی زد و لب زد

وزیر سانگ : چه قدر جالب ، شاهزاده هان خودشون رو فراموش کردند.
جیسونگ : منظورت چیه؟
وزیر سانگ : شما خودتون رو نامزد شاهزاده چینی معرفی کردید نه شاهزاده کشور کره.
خوب گوش کنید جناب شاهزاده ، شما به قصر کره برمی گردید و دردسری درست نمی کنید ، متوجه شدید؟

My Dear Prince °minsung°Where stories live. Discover now