Writer :
ملکه سراسیمه وارد اقامتگاه پادشاه شد.
پادشاه نگران از اخباری که مبنی بر به قتل رسیدن بانو شانار توسط ولیعهد بود ؛ از جایش بلند شد و به طرف ملکه اش رفت.
ملکه مضطرب و البته عصبانی مقابل همسرش ایستاد و لب باز کرد.ملکه : شما هم اخبار رو شنیدید سرورم؟
چرا ولیعهد اینقدر وحشیانه رفتار کرده و اون بانو رو به قتل رسونده؟
اینا همش تقصیر شاهزاده هانه ... اگه او حسادتش رو کنار میذاشت این اتفاق ها نمی افتاد.پادشاه : آروم باشید ملکه!!
ملکه : چه طور می تونم آروم باشم؟
ولیعهد شانار رو به قتل رسونده!!!
اگه اون بانو باردار بود ، چی؟!پادشاه آهی کشید.
درک این مسائل برایش دشوار شده بود.
پسرش ، بانویی که قرار بود جانشین سلطنتی رو باردار شود رو به قتل رسانده.
حالا او باید چه کار می کرد؟
نمی دانست اما می خواست که پسرش رو درک کند اما ملکه چنین اجازه ای به او نخواهد داد.ملکه : سرورم شما باید با ولیعهد برخورد جدی ای داشته باشید.
او به ما قول داده بود که حتما جانشین دار شود اما برخلاف آن عمل کرد.
همونطور که شماهم می دونید ؛ حکومت مینهو بدون داشتن جانشین ضعیف خواهد شد.
ما باید کشور رو حفظ کنیم عالیجناب.پادشاه کمی به فکر فرو رفت.
حق با ملکه بود.
کشور بدون جانشین نابود خواهد شد و حتی ممکنه از تاریخ محو شود.
هوفی کشید و با سرش حرف ملکه رو تایید کرد با اینکه تنبیه پسرش خواسته قلبی او نبود.
همراه ملکه به طرف در خروجی اقامتگاه راهی شدند اما قبل از اینکه به آنجا برسند ؛ ولیعهد بی اجازه و عصبی وارد اقامتگاه پادشاه شد.
ملکه با صدای بلندی پسرش رو خطاب قرار داد.ملکه : هیچ معلوم هست تو داری چه غلطی می کنی؟؟؟؟
به چه جرئتی شانار رو کشتی ، هااان؟؟؟چشمای سرخ و عصبی ولیعهد ، چهره مادرش رو دنبال کرد.
او با حرص دندان هاش رو بهم فشرد و قدمی به جلو برداشت.مینهو : بهتون گفته بودم مادر ... گفته بودم اگه فقط ذره ای دیگه شاهزادهِ من رو تحت فشار بذارید ؛ از داشتن جانشین سرباز میزنم.
ملکه : تحت فشار؟
من هرگز این کار رو نکردم ؛ این شما دوتا هستید که موضوع مهم داشتن جانشین رو به خاطر حسودی و عشق نادیده گرفتید.
تو باید جانشین داشته باشی مینهو ، چرا این رو نمی فهمی؟؟؟صدای ولیعهد بلند شد و چشمه ای از اشک درون چشماش ظاهر شد.
مینهو : دیگه بس کنید!!!
خسته ام کردید مادر!!!!
تا کی می خواید به این رفتارتون ادامه بدید؟؟؟؟
شما منو همسرم رو از لحاظ روحی داغون کردید!!
چرااا؟؟؟
چرااااا مادر؟؟؟
چرا با ما این کارا رو می کنید؟!!!
VOCÊ ESTÁ LENDO
My Dear Prince °minsung°
Fanficکاپل : Minsung ژانر : Romance _ Dram _ Smut🔞 _ Historical روزهای آپ : سه شنبه ها