Part 17

867 146 130
                                    

های گایز امیدوارم حالتون خوب باشه😊
میخواستم بهتون اطلاع بدم که بعد از تموم شدن فیکشن Emotions within ، فیکشنی به اسم Fake Identity و بعد از تموم شدن فیکشن Forgetful love فیکشنی به اسم Scars قراره براتون آپ کنم😁
معرفی نامه شون رو گذاشتم ، برید بخونید و سیوشون کنین که وقتی آپشون شروع شد ، گمشون نکنین.
دوستتون دارم خیلی زیااااد❤

Writer :

ملکه : بهتره اشتیاقی که ازش حرف میزنی رو برای داشتن جانشین آینده ات به آن بانو بدی.

ولیعهد با اخم و شاهزاده هان با اضطراب به ملکه ای که عصبی مقابل آن ها ایستاده بود ، خیره شدند.
مینهو صاف نشست و هانفوی خواب همسرش رو بر روی شانه هاش انداخت و آن رو بست و همونطور که از روی تخت بلند می شد ، هانفوی خودش رو درون تنش محکم کرد.
پرده رو کنار زد و به طرف مادرش رفت و لب زد.

مینهو : این چه کاریه مادرجان؟
ملکه : این سوال رو من باید ازت بپرسم .... چرا به اقامتگاه صیغه نرفتی؟

سرش رو چرخوند و نگاهش رو به همسرش داد که مضطرب و نگران به او نگاه می کرد.
آهی کشید و خطاب به مادرش لب زد.

مینهو : بیرون صحبت می کنیم.

بدون گفتن یک کلمه دیگر از اقامتگاه خارج شد.
ملکه به دنبال او راهی شد.
مقابل هم ایستادند و ولیعهد با ناراحتی از مادرش پرسید.

مینهو : مجبورید انقدر خشن رفتار کنید مادر؟
چرا اینجوری می کنید؟

ملکه : یعنی واقعا نمیدونی چرا؟
یادت میاد قبل از ازدواج با شاهزاده هان ، چه قولی به منو پدرت دادی؟

مینهو : بله یادمه و هرگز قولم رو فراموش نکردم اما من هنوز به زمان احتیاج دارم.
منو شاهزاده هان فقط ۵ سال که ازدواج کردیم ، پس لطفا شرایط رو درک کنید.

ملکه : اونی که باید شرایط رو درک کنه تویی مینهو.
۵ سال به حال خودت گذاشتمت ، گفتم مینهو عاقله و کار درستی رو انجام میده اما حالا چی؟
تو ۳۰ سالته مینهو و هنوز جانشینی نداری.

اشک در چشمان ولیعهد ظاهر شد.
صداش رو پایین آورد و با بغض خطاب به مادرش لب زد.

مینهو : شما اصلا حس منو می فهمید مادر؟
ملکه : منظورت چیه؟
مینهو : من به شما قول دادم که بعد از سفرم حتما برای داشتن جانشین اقدام کنم اما شما من و احساسی که دارم رو نادیده گرفتید.

ملکه گنگ و سردرگم به پسرش خیره شد.
اشک های مینهو ناگهانی بر روی گونه هاش سقوط کردند و با ناراحتی و آهسته لب زد

مینهو : مادر ، جیسونگ همسرمنه اینو می فهمید؟
من یک ماه او رو اینجا تنها گذاشتم و حالا که از سفرم برگشتم باید به خاطر جانشین دار شدن ، او رو نادیده بگیرم؟؟

My Dear Prince °minsung°Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang