Writer :
جیسونگ : از چی حرف می زنید؟
پادشاه : شاهزاده لی تنها وارث تاج و تخت کشور چین عه و باید وارثی داشته باشه.پلک های شاهزاده هان از تعجب به بالا پرید.
اصلا به این موضوع فکر نکرده بود.
حق با پدرش بود.
جانشین سلطنتی چین رو چه کسی قرار بود به دنیا بیاورد؟
بغضی کرد و کمی مکث کرد.پادشاه : جواب بده ، شاهزاده آینده چین رو چه کسی باید به دنیا بیاره؟
نگاهش رو به پدرش داد و محکم قاطع جواب داد.
جیسونگ : مشکلی ندارم.
پادشاه : چی؟!!
جیسونگ : اینکه ایشون همسر دیگری اختیار کنند ، برام مهم نیست.
پادشاه : چطور میگی برات مهم نیست؟
من تو رو خوب میشناسم جیسونگ ؛ تو نمی تونی این موضوع رو بپذیری.اشک در چشمان شاهزاده هان جمع شد و با حرص و ناراحتی لب زد.
جیسونگ : چرا وانمود می کنید که نگرانم هستید؟
این مشکل منه و من با همسر دوم مشکلی ندارم چون می دونم عالیجناب فقط به من علاقه دارند پس انقدر با حرفاتون منو نترسونید.پادشاه : درسته شاهزاده لی بهت علاقه منده اما به محض اینکه فرزندی از بانویی به دنیا بیاد ، مطمئنا به آن بانو علاقه مند می شود چون آن زن ، مادر فرزندش عه.
اخمی کرد و صداش رو بالا برد و گریان لب زد.
جیسونگ : بسه دیگه تمامش کنید.
غیرممکنه علاقه عالیجناب به من از بین بره.
ایشون منو عاشقانه دوست دارند حتی اگر کس دیگری برای ایشون فرزندی به دنیا بیاورد ، بازم عالیجناب منو فراموش نمی کنند پس ادای پدرهای نگران رو درنیارید جناب پادشاه.
شما سال ها منو نادیده گرفتید پس حالاهم این پسری که موجب عذابتون بود رو فراموش کنید.اشک هاش بر روی گونه هاش لیز خوردند.
چرا تنهاش نمی گذاشتند؟
چرا نمی تونست با آرامش زندگی کند؟
چرا مدام قلب او رو آزار می دادند؟
مگر چه چیزی از زندگی می خواست؟
او فقط می خواست با آرامش کنار شاهزاده لی زندگی کند.
با همسر دوم مشکلی نداشت حتی اگر لازم بود خودش آن رو برای سرورش اختیار می کرد اما نمی خواست قلب شاهزاده لی رو با فرد دیگری سهیم شود.با باز شدن درهای چوبی اقامتگاهش به سرعت با پشت دستش گونه های خیسش رو پاک کرد.
شاهزاده لی وارد اقامتگاه نامزد عزیزش شد.
شاهزاده هان به سرعت از روی صندلی چوبی برخاست و لب زد.جیسونگ : سرورم؟
پادشاه کره از روی صندلی چوبی برخاست و تعظیم کوتاهی به شاهزاده جوان چینی کرد.
شاهزاده لی در جواب آن مرد احترام کوچکی گذاشت و خطاب به شاهزاده عزیزش لب زد.مینهو : مثل اینکه مهمان دارید؟
لبخندی زد و آهسته زمزمه کرد.
YOU ARE READING
My Dear Prince °minsung°
Fanfictionکاپل : Minsung ژانر : Romance _ Dram _ Smut🔞 _ Historical روزهای آپ : سه شنبه ها