اولش...اون بچه خوب مادرش سمائیل بود ...تا اینکه یروز بخاطر
اینکه با مادرش بحثش میشه و تصمیم میگیره علیه تمام فرشته ها و
اون شورش راه بندازه ...که البته نتیجه خوبی هم نداشت .
اون محکوم به اداره جهنم شد و برای تنبیه باید اونجا روح های
گناهکار رو شکنجه میداد تا ابد. تا اینکه حوصلش سررفت از جهنم فرار کرد
و اومد به نیویورک سیتی...شهر رویا ها .....
با سرعت خیلی بالایی رانندگی میکرد . سوزش سردی هوا به صورتش میخورد
همونطور که نیشخند خاصی رو لبهاش بود مدام به سرعتش
اضافه میکرد . صدای موزیک به حدی زیاد بود که حتی ماشین های پشت سرش هم میشنیدن
وارد بار شد و مقابل برج بلندی ایستاد
به خدمتکاری که با ترس به سمتش میومد نگاهی انداخت
*خوش اومدید قربان .
بی اینکه جوابی بده سوییچ ماشین رو برای خدمتکار پرتاب کرد و
گفت =
+ی خط رو ماشین نیفته وگرنه تو جهنم میبینمت .
خدمتکار که به حرفای عجیب غریبش عادت داشت لبخندی زد و سوار
ماشین شد .
وارد هتل و دکمه ی بالای آسانسور رو زد . بعد اینکه به طبقه مورد نظرش
رسید مقابل دری ایستاد و درشو زد ...یبار زد کسی جواب نداد .
+اوه دارلینگ...شنیدم منتظرم بودی!
با شیطنت خاصی گفت این لحن شیطنت وار و اون پوزخند از خود
راضی بودنش همیشه باهاش بود .
دوبار زنگ رو زد و بازم جوابی نشنید و کسی در رو باز نکرد .
+کامان گرررل . زود باش تا خودم رمز در رو نزدم ....عاه شوخیه/
پس بزار منم جبران کنم .
رمز در رو زد و در رو به ارومی باز کرد .
+من اومدماااا . اهای کیریس..
با دیدن صحنه روبه روش در جا خشکش زد . جسد کریستین روی
زمین افتاده بود و خون همه جارو پر کرده بود . جلوتر رفت و اسمش
رو چند بار صدا کرد . به صورت رنگ پریده و موهای ریخته شدش
نگاه کرد و صد البته چشمش به نوشته ک نار جسد کیریستین افتاد که با
خون نوشته بود = BK
ناگهانی تموم وجودشو خشم پر کرد .
+قراره یکی رو بد شکنجه بدم .
موبایلشو توی دستاش چرخوند و با نیش خندش شماره پلیس رو گرفت

KAMU SEDANG MEMBACA
Black Devil
Fiksi Penggemarشیطان هایی با نقاب انسان🥀 mistress of the devil ⭑Black angel⭑ 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒕𝒊𝒄 𝑨𝒅𝒗𝒆𝒏𝒕𝒖𝒓𝒆 𝑭𝒂𝒏𝒕𝒂𝒔𝒚 : 𝑴𝒚𝒔𝒕𝒆𝒓𝒚 𝑺𝒂𝒅 𝑺𝒎𝒖𝒕 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝒕𝒂𝒆𝒏𝒏𝒊𝒆 𝒓𝒐𝒔𝒆𝒌𝒐𝒐𝒌 Chapter One : 𝑷𝒂𝒓𝒕 𝒐𝒇 𝒇𝒊𝒄𝒕𝒊�...