با پاهاش به عضو والتر ضربه محکمی زد
یقه لباس والتر رو گرفت و کشون کشون دنبال خودش به سمت در پشتی پشت پرده برد
والتر با صدای که از ته گلو میومد گفت-اروم تر خانم کاراگاه..چرا اینقد عصبانی هستی!
در پشتی رو باز و کرد به جیسو نگاهیی انداخت!
جیسو با عجله گفت-تهیونگ پشت ساختمون منتظره...مواظب باش خبرنگارا نبیننت!
جنی سری تکون داد و با حرص و عصبانیت رو به والتر کرد - به نفعته دهنتو باز نکنی!
والتر نیشخندی زد و کاراگاه اونو دنبال خودش برد
به تهیونگ که به ماشین تکه داده بود و توی دهنش آدامس نامرئی میجوید و برزخی نگاه میکرد زل زد
جنی در ماشین رو باز و والتر رو توی ماشین پرت کرد
درو محکم بست و رو به تهیونگ کرد-مواظب باش..میرم لباسمو عوض کنم!
تهیونگ تک خنده ایی زد و گفت-راحت باش کاراگاه...
جنی چشماشو توی حدقه چرخوند و به طرف بک استیج رفت تا لباساشو عوض کنه
والتر شیشه رو پایین داد و با پیس پیس توجه تهیونگ رو جلب کرد
-ولی تو قرار بود نور پرداز باشی !
تهیونگ پوزخندی زد و گفت-دیدن اجرا خیلی جالب تر بود
والتر تک خنده ایی زد و گفت-ولی مثل اینکه زیاد به دلت ننشسته!
تهیونگ زیر چشمی به والتر که سرشو مثل توله سگ از پنجره بیرون کرده بود نگاهی انداخت
به جرئت اگر میتونست الان اون مرد رو تبدیل به یه قورباغهها یا یه موش میکرد...هرچند توی این کار ناتوان بود!
والتر دوباره گفت-چیشد ؟..تو فکری!
تهیونگ نفس عمیقی کشید و برگشت و گفت-زیاد داری فک میزنی والتر!
وال خندید و به صندلی تکه داد زیر لب گفت-ببین کی حسودی میکنه!
ناگهان اهی از بین لباش به دلیل ضربه محکم به سرش توسط تهیونگ خارج شد و از هوش رفت
تهیونگ زیر لب گفت-بسه..ازت متنفرم!
****
_واسه تفریح نیومدم والتر...پس دهن باز کن
والتر نیشخندی زد و گفت - دهن من که با لبای شما بسته شده کیم جنی!
جنی با یادآوری اتفاق رو صحنه دندوناشو فشار داد و با جدیت گفت-میدونی...حالا که جرئت کردی به من دست بزنی زنده نمیزارم!
تهیونگ تک خنده ایی زد و گفت- عجب چهره ترسناکی کاراگاه!
استوارت که حالا دستاشو به صندلی بسته بودن سرشو به عقب پرت کرد و گفت- حیف که دستام بستس وگرنه من عاشق کشته شدن توسط یه کاراگاهم!
جنی اخمی کرد و به تهیونگ گفت-بهتره بری بیرون
لوسیفر ابرو بالا انداخت و گفت-بیرون!...من؟
جنی با جدیت گفت-تهیونگ...گمشو بیرون!
ته شونه بالا انداخت و با تردید از اتاق خارج شد
جنی نزدیک والتر شد و گفت-خیلی خب...برای هر آدمی توی خونه یه کشو یا یه چیزی مهمه...ولی برای تو چی؟
والتر لبخندی زد و گفت- شاید..نمیدونم...سعی نکن با این فکرا جای عکسارو لو بدم!
جنی نیشخندی زد و گفت-اوه..اینطور نیست!
****
به راه روی بزرگ خونه بالرین نگاهی انداخت و زیر لب ناسزایی به والتر گفت
سیستم های امنیتی چشماشو گرفتن
نیشخندی زد و گفت-تو خیلی باهوشی دتکتیو
از کنار قفسه کبریت و کاغذی برداشت و با پر کردن سنسور توسط دود کاغد صدای زنگ گوش خراشی بلند شد
****
والتر گفت-و چجور اینطور نیست؟
جنی چشماشو توی حدقه چرخوند و با صدای زنگ از والتر دور شد
چشمای نگران بالرین سمت میز چوبی توی اتاق رفت
جنی بشکنی زد و به طرف میزالتحریر رفت و دکمه قرمز زیر میز رو فشار داد تا کیبوردی دید
با تشر گفت-بس کن و رمز رو بگو
والتر نیشخندی زد و گفت-به همین خیال باش بانو!
چشماشو تنگ تر کرد و به کلید های روی کیبورد نگاه کرد
+کمک میخوای دتکتیو؟
با صدای تهنیونگ به والتر نگاه کرد و گفت-اره..هرچه سریع تر
تهیونگ شدنه بالا انداخت و سمت والتر رفت
با چشماش اجزای صورتشو بر گرفت و دستشو روی دسته صندلی گذاشت و با نگاه برزخی ترسناکش گفت-اعتراف کن..رمز چیه؟
والتر به پته پته افتاد و گفت-رمز...تاریخ تولدشه!
تهیونگ با تردید و مکث گفت- ۱۹۹۷؟
جنی چشماشو توی حدقه چرخوند
تهیونگ والتر رو ول کرد و پشت سر جنی ایستاد
کاراگاه اعداد تاریخ تولدشو کلیک کرد و کشو با صدای دینگ باز شد
به سمت کشو رفت
تهیونگ نیم نگاهیی به چهره ترسیده والتر استوارت انداخت
با داد گفت-کیم جنی سرتو بدزد
جنی نگاهی به تهیونگ کرد و در کشو رو باز کرد
اما دختر به طرف دیوار کشیده شد و توی بغل لوسیفر افتاد و آرنجش محکم به سینه تهیونگ خورد
صدای گلوله لرزه به تن جنی انداخت
گلوله رها شده توی کشو به درو دیوار برخورد کرد و گلدون کنار لوسیفر رو شکوند
جنی آب دهنشو قورت داد و از توی بغل تهیونگ بیرون اومد و دستشو به دیوار گرفت به سمت کشو رفت و فلش رو برداشت
جنی با تردید گفت-اینم..از عکسا
والتر نیشخندی زد و گفت- آفرین کاراگاه...تحت تاثیر قرار گرفتم
تهیونگ با جدیت گفت- لازم نکرده!
جنی نیشخندی زد و کیفشو از روی کاناپه برداشت
والتر که حالا ترسش از بین رفته بود با صدای نسبتا بلندی گفت-من کپی رو هم دارم
تهیونگ دهن باز کرد - نه نداری...قطعا همچیو از بین بردی
والتر سرشو عقب برد و گفت- من بخاطر اونام که زندم کاراگاه
جنی موهاشو بالا زد و گفت-خب..متاسفم ولی دیگه زنده نیستی
تهیونگ تک خنده ایی زد و دنبال کاراگاه از اتاق زیرشیروانی بیرون رفت
*****
-چجوری ازش اعتراف گرفتی؟
جنی گفت و به تهیونگ نگاه کرد
ته موهاشو به هم زد و گفت-مامانم بهم یاد داده..نعمت الهیه!
جنی هومی کشید و به طرف ماشین حرکت کرد
-راستی..انگشت و زخم شده
تهیونگ پوزخندی زد و گفت-نه امکان نداره من فرشته جاودانم
جنی ایستاد و انگشت تهیونگ رو بالا گرفت
لوسیفر با دیدن خراش کوچیک روی دستش بلند گفت-چییی...نهه!
جنی چشماشو چرخوند و گفت-چیه؟...یه خراش کوچیکه..تازه...قفسه سینتم کبود شده
تهیونگ گنگ به جنی نگاه کرد
جنی نفس عمیقی کشید و دستشو روی کبودی قفسه سینه تهیونگ گذاشت و گفت-ببین!
و از تهیونگ جدا شد و سوار ماشین شد
تهیونگ مات و مبهوت به زخم روی دستش نگاه کرد و زیر لب گفت-چه بلایی داره سرم میاد؟
****
جنی روی مبل سفید خودشو پرت کرد و قاشق رو توی اسکوپ نعنایی زد
کای پوکر به دختر عمش که با لباس سفید پشمی و توت فرنگی های روی لباسش مشغول خوردن بستنی بود نگاه کرد
تهیونگ که سه ساعت دور بر چسب زخم روی دستش میپیچید با دیدن جنی خندید و گفت-کاراگاه خیلی کیوت شدی!
جنی مهلی نزاشت و کای گفت- کیوت؟..محض رضای خدا مثل بچه های پنج ساله رفتار میکنه!
ولی جنی بازم مهل نداد
بعد از گذشت پنج دقیقه گفت- چی از فلش دستگیرت شد آقا بزرگه!
به کای نگاه کرد
کای با تشر گفت-آقا بزرگه و....ولش کن
به فلش نگاه کرد و ادامه داد - رمز داره و نمیتونیم بیشتر از ۳ بار بزنیم چون منفجر میشه
جنی پاهاشو توی دلش جمع کرد و گفت-اها پس دستو پاتون بستس!
کای گفت-باید رمزو پیدا کنی.
جنی شونه بالا انداخت و به تهیونگ که به دستش زل زده بود نگاه کرد و بعد با عصبانیت گفت-فاکینگ کیم تهیونگ بس کن اون یه زخم سطحیه!
تهیونگ سرشو بالا اورد و همونجور که گنگ از اطرافش بود گفت-چ..چی؟
جنی چشماشو محکم فشار داد و گفت-اصلا به حرفامون گوش میدی؟...والتر بعد از اینکه ما از زیر شیروانی بیرون اومدیم فرار کرده و گم گور شده و کسی هم رمز رو پیدا نمیکنه
تهیونگ جوابی نداد
جنی به صفحه گوشیش نگاه کرد و صدای پیامک هاشو بست
زیر لب گفت-من والتر رو پیدا میکنم...شما هم به بقیه کارا رسیدگی کنین
موبایلشو روی مبل پرت کرد و توی اشپز خونه رفت تا با کای صحبت کنه
صفحه گوشی با هر پیامک روشن میشد و همین باعث شد تهیونگ کنجکاو بشه
به سمت گوشی رفت و به صفحه خیره شد

KAMU SEDANG MEMBACA
Black Devil
Fiksi Penggemarشیطان هایی با نقاب انسان🥀 mistress of the devil ⭑Black angel⭑ 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒕𝒊𝒄 𝑨𝒅𝒗𝒆𝒏𝒕𝒖𝒓𝒆 𝑭𝒂𝒏𝒕𝒂𝒔𝒚 : 𝑴𝒚𝒔𝒕𝒆𝒓𝒚 𝑺𝒂𝒅 𝑺𝒎𝒖𝒕 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝒕𝒂𝒆𝒏𝒏𝒊𝒆 𝒓𝒐𝒔𝒆𝒌𝒐𝒐𝒌 Chapter One : 𝑷𝒂𝒓𝒕 𝒐𝒇 𝒇𝒊𝒄𝒕𝒊�...