-ازت متنفرم چویی سان! ازت متنفرم. از لحظهای که پامو توی اون مدرسه کوفتی گذاشتم و کنارت نشستم تا الان که جلوم وایسادی متنفرم.
-کاش هیچوقت چشمم بهت نمیوفتاد وویونگ. کاش هیچوقت با آدم وحشتناکی مثه تو آشنا نمیشدم. تو بدترین اتفاق زندگیمی.
از خواب پرید. پنجره محکم بهم کوبیده شد و صدای رعد و برق و بارون بعدش، تن وویونگ رو به لرزه انداخت. باز یادش رفته بود که پنجره رو باز گذاشته و خوابیده. خودشو به زور از روی تخت به سمت پنجره کشوند و بستش. پرده رو کشید و برگشت روی تخت.
از اینکه نصف شب با کابوس اون عوضی از خواب پریده، متعجب شده بود؟ معلومه که نه. این برنامه هر شبش بود. یک سال تمام بود که خواب شب نداشت. با هزار امید که حالش بهتر شده سر شب میرفت تو تخت و نزدیکای ۳ از خواب میپرید. تا طلوع آفتاب به سقف زل میزد و دوباره به خواب میرفت.
راس ساعت ۹ هیونجین درو وحشیانه باز میکرد و میومد تو. اتاق رو میذاشت رو سرش. اگر هم خودش نمیپرید رو تخت کامی وظیفه پدرش رو به بهترین شکل انجام میداد. وقتی دوتایی مطمئن میشدن اعصاب وویونگ رو حسابی سر صبح خراب کردن از اتاق میرفتن بیرون تا صبحونه بخورن.
وویونگ سر جاش نشست و به تاج تخت تکیه داد. دو لا شد. امیدوارانه کشوی کنار تخت رو باز کرد و کورمال کورمال دنبال جعبه قرص گشت. نبود! هیونجین همشونو قایم کرده بود تا بیشتر از این قرصای آرامبخش و خواب نخوره. میگفت آرامش یه منبع درونی داره. داروی شیمیایی آرامش نمیاره. خیلی ناراحتی پاشو شیر داغ کن بخور.
وویونگ معتقد بود که همخونهاش یه مزاحم واقعیه که خیلی چرت و پرت میگه اما از اونجایی که مفت و مجانی تو خونه این مزاحم زندگی میکرد و اجارهای نمیداد، نمیتونست یه مشت حروم اون فیس جذاب و تخمیش بکنه و در نهایت تسلیم شد تا قید قرص خواب و خواب کامل رو یه جا بزنه.
-امیدوارم شبا از ترس و کابوس جاتو خیس کنی سان!
زیر لب نفرینش کرد. هر چند میدونست اون غول بی شاخ و دم تقریبا از هیچی توی دنیا نمیترسه.
گوشیشو برداشت و با پیج فیکش سری به پیج پابلیک سان زد. بعد از جداییشون از همه جا بلاکش کرده بود اما فضولی و دلتنگیش نذاشت کلا بیخیالش شه و با پیج فیک فالوش کرد.
جدیدترین پست سان مربوط به سفرش با خانوادهاش به بوسان بود. پایین موهاشو بلوند کرده بود. عینک زده بود و وویونگ حالش از این قیافه جذاب و صورت استخونیش بهم میخورد.
-الان کی پیشت خوابیده؟ اونم با زورگویی تمام شب بغل میکنی و نمیذاری نفس بکشه؟ عوضی امیدوارم لوستر بیوفته رو جفتتون و هلاک شید!
وویونگ معشوق نامعلوم و خیالی سان رو هم به نفریناش اضافه کرد.
نوتیفیکیشن ویدیوی جدید تتو آرتیست محبوبش توی یوتیوب توجهاش رو جلب کرد. خدا رو شکر امشب قرار نبود به سقف زل بزنه و میتونست به جاش قربون صدقه صورت ماه فلیکس بره.
-سلام بچهها. خیلی وقت بود براتون ولاگ نگرفته بودم نه؟ دلم براتون تنگ شده بود. البته امروز بیشتر از ولاگ یه مصاحبه داریم.
امروز قراره به یه سوال بزرگ با هم جواب بدیم. میدونم خیلیا دوس دارن تتو بزنن اما میترسن که از طرحش خسته یا پشیمون شن. حالا بهم بگید، اگه قرار باشه فقط یه چیز رو تا آخر عمر تتو کنید دوست دارید چی باشه؟ از بین کامنتا سه نفری که بیشترین لایک رو بگیرن میتونن برای تتو رایگان بیان پیشم.
تا شما به جوابا فکر کنید میخوام بهتون زوج سلطان تتوی کره جیسونگ و مینهو رو نشون بدم که فقط توی چشمشونو تتو نکردن و ببینیم جواب اونا چیه.
فقط یه چیزی که تا ابد دلم میخواد روی پوستم بمونه؟ اون جای بوسههاته.
ESTÁS LEYENDO
Blue Umbrella
Fanficوویونگ در آستانه سالگرد جداییش از سان یه تصمیم احمقانه میگیره، اینکه با فلیکس تتو آرتیست معروف کره ای بخوابه. Couples: Woosan , Hyunlix , Minsung کمدی، روزمره، رومنس