هوسوک جلوی در خشکش زده بود!
از شدت شوک حتی نمیتونست کوچیک ترین تکونی بخوره ...
آب دهنش رو قورت داد و لبش رو از داخل گزید
احتمال اینکه اون آلفا و امگای مزاحم به سراغش اومده باشن زیاد بود ...زنگ در یه بار دیگه به صدا در اومد و اینبار جانگ مینسوک یا همون پدرش به سمت در قدیمی خونه قدم برداشت
قبل از اینکه هوسوک بتونه واکنشی نشون بده پدر بتاش اون رو کنار زد و در رو باز کرد
با کنار رفتن اون شئ چوبی و پر سر و صدا ظاهر به هم ریخته و چشمای سرخ پیرمرد که ناشی از مصرف مداوم الکل و انواع مواد مخدر بود مقابل نگاه یونمین آشکار شداما اثری از پسرک دانشجو نبود ...
و در واقع هوسوک پشت در مثل بچه ای که به زور جیشش رو نگه داشته با پاهاش رو زمین ضرب گرفته بودجیمین بر خلاف حس بدی که با دیدن مرد رو به روش زیر پوستش خزیده بود لبخند مصنوعی ای زد خواست ادب رو به جا بیاره و سلام کنه اما با دیدن اخم مرد و شنیدن حرفش بیخیال شد
= اینجا چیکار دارین ؟؟؟
یونگی هم که مثل جفتش به هیچ وجه حس خوبی نسبت به لباسای کهنه و سر و وضع پدر هوسوک و یا حتی خونه ای که جلوش بود نداشت یه تا ابروشو بالا داد ...اینجا فقط یکم از چیزی که فک میکرد داغون تر بود
اون جوجه بتا به نظر میومد تو یه خانواده متوسط باشه و مثلا والدینش کارمند باشن اما مردی که به نظر میومد باید پدر هوسوک باشه فقط به یه دائم الخمر بی عرضه میخورد
بیخیال بر انداز کردن قیافه مرد شد و لبخند ضایعی زد_ سلام جناب
بنده مین یونگی هستم
به جیمین اشاره کرد و ادامه داد
_ و ایشون امگای من مین جیمین
برای صحبت در رابطه با موضوع مهمی مربوط به پسرتون جانگ هوسوک مزاحم میشمپدر هوسوک یه تا ابروشو بالا داد و از در فاصله گرفت تا با اشاره کردن به وسیله سرش به زوج جوون اجازه ورود بده به هر حال این مربوط به پسری میشد که خیلی وقت بود سعی میکرد از دستش خلاص شه
وقتی آلفا و امگا وارد شدن بالاخره تونستن بتای کاملا آشفته ای که داشت ناخناشو میجوید رو ببینن
پدر هوسوک اونا رو برای نشستن یا پذیرایی دعوت نکرد
و در رو بستنگاهش رو به زوج جلوش که نزدیک به پسر مضطرب و صد البته ترسیده ی خودش وایساده بودن داد
= قضیه چیه؟؟؟آلفایی که هر کسی میتونست قدرت و اقتداری که ازش ساطع میشد رو حس کنه نفس عمیقی کشید و بعد نیم نگاهی که به هوسوک انداخت بع حرف اومد
به هر حال قرار نبود صاحبخونه مثل یه فرد با نزاکت باهاشون رفتار کنه و اونا رو برای نشستن روی مبل های نداشتشون دعوت کنه
_ امروز من و جفتم توی دانشگاهی که پسرتون درس میخونه باهاشون ملاقات داشتیم و فهمیدم که ایشون جفت دوم ماست و الان برای حرف زدن در این مورد اینجاییم
YOU ARE READING
✻𝐎𝐱𝐚𝐥𝐢𝐬 [𝑺𝑶𝑷𝑬𝑴𝑰𝑵]✿*゚
Werewolf𝑭𝒊𝒄: 𝑶𝒙𝒂𝒍𝒊𝒔 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑺𝒐𝒑𝒆𝒎𝒊𝒏_ 𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 _𝒕𝒆𝒂𝒌𝒐𝒐𝒌 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 3𝒔𝒐𝒎𝒆_ 𝒔𝒎𝒖𝒕 _ 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 _𝒐𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔𝒆_ 𝒎𝒑𝒓𝒆𝒈 خلاصه: هوسوک یه بتای تنها اما سرخوشه که به خودش قول داده تو زندگیش هیچ شریک تخمی ای رو...