هوسوک دستای لرزونش رو روی صورتش کشید تا کمی به خودش بیاد و اشکایی که تو چشماش جمع شده بودن پاک شن.
به سمت یونگی برگشت
×چرا میخوایی ولش کنی؟
بدشون به پلیس مگه نگفتی منه لعنتی جفتتم؟
مگه نگفتی اون به جفت تو صدمه زده نه پسر خودش؟چرا حالا میخوایی ولش کنی؟دیگه نمیخوایم؟هوسوک میلرزید.
نفساش سنگین شده بودن و صداش لرزون بود.
بازم اشکاشو پس زد و اینبار ولی کم آورد.
زانو هاش سست شدن و روی زمین افتاد.
× بابام... اون دوسم نداره من...منم دوسش ندارم دیگهیونگی سریع به سمت بتاش رفت و محکم بغلش کرد تا لرزش تنش متوقف شه.
میدونست اگه یکم دیگه پسرک به حرف زدن ادامه بده دوباره شوک عصبیش برمیگرده و از حال میره!سرش رو به سمت امگا برگردوند و با لحنی که سعی در کنترلش داشت گفت:
_فورمونات رو کنترل کن امگا
دستور داد و بعد از گرفتن نگاهش از امگای شوکش سر بتا رو بیشتر به سینش فشار داد._هرکاری بگی میکنم هوسوک
هر چی تو بخوای
فقط اروم باش
خواهش میکنم
هوسوک سعی کرد با بو کردن یونگی خودش رو اروم کنه.لباس آلفا رو مشت کرد، تو بغلش ولو شد با صدای لرزونش گفت:
×فقط بدش به پلیس همون جوری که میخواستی بدیش
دی... دیگه نمیخوام پسرش باشم
من جفت توئم.
من مین هوسوکم...............
دیدم پارته خیلی طولانیه کردمش دوتا😂

KAMU SEDANG MEMBACA
✻𝐎𝐱𝐚𝐥𝐢𝐬 [𝑺𝑶𝑷𝑬𝑴𝑰𝑵]✿*゚
Manusia Serigala𝑭𝒊𝒄: 𝑶𝒙𝒂𝒍𝒊𝒔 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑺𝒐𝒑𝒆𝒎𝒊𝒏_ 𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 _𝒕𝒆𝒂𝒌𝒐𝒐𝒌 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 3𝒔𝒐𝒎𝒆_ 𝒔𝒎𝒖𝒕 _ 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 _𝒐𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔𝒆_ 𝒎𝒑𝒓𝒆𝒈 خلاصه: هوسوک یه بتای تنها اما سرخوشه که به خودش قول داده تو زندگیش هیچ شریک تخمی ای رو...