این پارتم فلش بک دارهکای از کاسهی روی شکم هوسوک پفیلا برداشت و داخل دهنش انداخت.
با افتادن عروسک از ماشین سوک خنده بلندی کرد.
"هوبی دیدی؟! چقدر قشنگ افتاد"
هوسوک دستش که زیر سر پسر بود رو خم کرد و ضربهی ارومی به کمرش زد.
"شبیه تو بود"
کای و هوسوک با دیدن قیافه پوکر شده سوک بلند خندیدن.جیمین از پله ها پایین اومد و لامپها رو روشن کرد.
هوسوک بین دوقلوها خوابیده بود و هر کدومشون روی یه بازوی پسر لم داده بودن.
"وقت خوابه!"صدای اعتراض دوقلوهاشون بلند شد.
هوسوک کنترل رو برداشت و زمان باقی مونده از انمیشن رو چک کرد.
"هفت دقیقه دیگه تموم میشه جیمینااا"
حرفش همزمان شد با برداشته شدن کاسه ای تقریبا خالی پفیلا از روی شکمش."یکی بده بعد ببرش"
دهنش رو باز کرد.
جیمین از بالای سرش دوتا دونه پفیلا داخل دهنش انداخت و ازشون دور شد.با پخش شدن تیتراژ پایانی دوقلو ها و هوسوک خمیازهی بلندی کشیدن.
جیمین به سمتشون رفت و تلویزیون رو خاموش کرد.
کای رو از بغل هوسوک در اورد و بغل کرد."باید مسواک بزنید!"
"کاش یه چیزی میساختن که بخوریم بعد دندونامون تمیز بشه"
سوک گفت و سرش رو روی شونه بتا که به سمت سرویس بهداشتی میبردش گذاشت.بعد از اینکه دوپسر رو داخل تختشون گذاشتن و به نوبت بوسیدنشون با خاموش کردن لامپ و تاریک شدن اتاق به سمت اتاق خودشون رفتن.
هوسوک خودش رو روی تخت انداخت.
"دوباره وسط خوابیدی؟"
همون جور که دست الفا رو باز میکرد تا داخل بغلش بره گفت.
"خوابیده!"
جیمین بعداز اینکه سمت دیگه الفا دراز کشید زمزمه کرد."چقدر زود"
هوسوک با صدایی که به زور شنیده میشد گفت:
"این روزا خیلی کار میکنه این هفته رو تا شب شرکت میموند"
جیمین درجوابش هومی کشید.
"کاراش خیلی زیاد شده"
و بعد سکوت اتاق رو پر کرد.توی بغل یونگیچرخید و پشت بهش خوابید.
"باید تو کارا بهش کمک کنم"
این اخرین چیزی بود که قبل از اینکه داخل دنیای خواب فرو بره گفت..
.
."کی میره دنبال پسرا؟"
پیام رو داخل گروه چتشون فرستاد.
جیمین فوری جوابش رو داد.
"امروز نوبت یونگی بود ولی سرش شلوغه پس یا من باید برم یا تو"
"امتحان دارم!"جیمین جواب داد:
"پس تنها گزینه منم!"
"اوکیه"
فرستاد و بعد گوشیش رو داخل ساک ورزشیش گذاشت.
کلاه شناش رو سرش کرد و به سمت استخر دوید.
YOU ARE READING
✻𝐎𝐱𝐚𝐥𝐢𝐬 [𝑺𝑶𝑷𝑬𝑴𝑰𝑵]✿*゚
Werewolf𝑭𝒊𝒄: 𝑶𝒙𝒂𝒍𝒊𝒔 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑺𝒐𝒑𝒆𝒎𝒊𝒏_ 𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 _𝒕𝒆𝒂𝒌𝒐𝒐𝒌 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 3𝒔𝒐𝒎𝒆_ 𝒔𝒎𝒖𝒕 _ 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 _𝒐𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔𝒆_ 𝒎𝒑𝒓𝒆𝒈 خلاصه: هوسوک یه بتای تنها اما سرخوشه که به خودش قول داده تو زندگیش هیچ شریک تخمی ای رو...