زن با دست راستش قسمتی از موهاش رو پشت گوشش فرستاد به پسر جوانی که رو به روش نشسته بود نگاه کرد
"پس گفتید اومدید دنبال پسرهاتون؟"
"درسته .. مین هیونینگ کای و کیونگ سوک"جواب زن رو داد و بعد کلاه نارنجی رنگش رو دراورد و موهای نقره ایش درست کرد
مدیر آموزشگاه از جاش بلند شد به سمت طبقه ای که اطلاعات دانش آموز هاش رو در اونجا نگهداری میکرد رفت"اسم کلاسشون رو میدونید؟"
"اوممم کلاس ستاره ها؟"
هوسوک با شک زمزمه کرد
"اقای..."
"مین هستم مین هوسوک"زن به اسم داخل دو پرونده نگاه کرد از اولشم میدونست یه پسر که حداکثر بیست سال سن داره نمیتونه پدر دوقلوهاباشه
"اقای مین هوسوک متاسفانه اسم شما به عنوان والد نوشته نشده و ما نمیتونیم بدون هماهنگی با یکی از والدین اجازه خروج بچه ها حتی به همراه فامیل های درجه یک رو بدیم امیدوارم درک بکنید""یعنی چی اسمم نیست؟ اونا بچه های منن!!"
بتا شوکه زمزمه کرد
زن بی حوصله جواب داد.
"میتونید خودتون پرونده رو چک کنید درهرصورت چیزی عوض نمیشه شما نمیتونید بچه هارو با خودتون ببرید اقا"
هوسوک عصبی از روی صندلی بلند شد و به سمت زن رفت و دو پرونده رو از دستش گرفت به قسمتی اسم پدر در اون نوشته شوه بود نگاه کرد.
جدی هیچ اثری از اسم خودش داخل کاغذ نوشته نشده بود
یعنی روزی که یونگی برا ثبت نام اومده بود فقط اسم خودش رو به عنوان پدر دو قلو ها داده بود؟
"حسابتو میرسم مین فاکینگ یونگی""میتونید زنگ بزنید به یونگی و ازش بپرسید که من پدرشون هستم یا نه؟!"
مدیر با حرف هوسوک به سمت تلفن روی میزش رفت و با شماره ای که داخل پرونده کیونگ سوک نوشته شده بود تماس گرفت.هوسوک همون جور که با دندون هاش پوست لبش رو میکند به زن زل زد
"جواب نمیدن"
هوسوک کلافه لبشو از بین دندوناش در آورد."میتونید از خود بچه ها بپرسید "
بتا پیشنهاد داد و لحظه بعد هردو پشت در اتاق که پر از برچسب ستاره های کوچیک و بزرگ بود ایستاده بودن.
مدیر در زد و با مکث کوتاهی در کلاس رو باز کردمربی با دیدن مدیر و بتا دستکش های رنگیش رو دراورد و به سمتشون رفت.
"خانم مدیر...
مشکلی پیش اومده؟"
"مین هیونینگ کای و برادرش میتونن چند لحظه بیان؟"
"البته!"مربی گفت و به پسر عجیب کنار مدیر مهدکودک نگاه کرد که از کنار در سرش رو داخل برده بود برای بچه های کلاس چشمک میزد
"کای و سوک بیاید"مربی گفت و لحظه بعد دو پسر دوقلو که هیچ شباهتی به همدیگه نداشتن با دست های رنگیشون بیرون دراتاق ایستاده بودن.
مدیر به دو پسر بچه که با ذوق دست های رنگیشون رو به بتا نشون میدادن نگاه کرد
![](https://img.wattpad.com/cover/316929474-288-k288366.jpg)
ESTÁS LEYENDO
✻𝐎𝐱𝐚𝐥𝐢𝐬 [𝑺𝑶𝑷𝑬𝑴𝑰𝑵]✿*゚
Hombres Lobo𝑭𝒊𝒄: 𝑶𝒙𝒂𝒍𝒊𝒔 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑺𝒐𝒑𝒆𝒎𝒊𝒏_ 𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 _𝒕𝒆𝒂𝒌𝒐𝒐𝒌 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 3𝒔𝒐𝒎𝒆_ 𝒔𝒎𝒖𝒕 _ 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 _𝒐𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔𝒆_ 𝒎𝒑𝒓𝒆𝒈 خلاصه: هوسوک یه بتای تنها اما سرخوشه که به خودش قول داده تو زندگیش هیچ شریک تخمی ای رو...